اما به طور معمول وقتی صحبت از بـازده به میان میآید، منظور نرخ بازده ای است که بهصورت درصدی بیان میشود. اگر سهامداران بخواهند بـازده درصدی یا نرخ بازده سرمایه گذاری را به دست آورند لازم است بازده نقدی یا ریالی را بر سرمایه گذاری اولیه تقسیم کنید. نرخ بـازده در مثال فوق عبارت است از:
بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در بورس اوراق بهادار تهران
موضوع اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. در این پژوهش از مدل سود باقی مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سرمایه به کار رفته و رشد سود باقی مانده و بررسی رابطه آنها با بازده جاری و آتی سهام استفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز برای دوره زمانی 1383 تا 1390 جمع آوری و برای آزمون فرضیهها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان میدهد بین رشد سود باقی مانده و بازده جاری سهام رابطه مثبت و معنیدار و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده جاری سهام رابطه منفی و معنیداری وجود دارد، همچنین بین رشد سود باقیمانده و بازده آتی سهام رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده آتی سهام رابطه معنیداری وجود ندارد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Relationship between Earning Growth and Stock Returns by Using Residual Income in Tehran Stock Exchange (TSE)
نویسندگان [English]
- B Shamszadeh 1
- M Sadeghifar 2
- B Almasi 3
1 Assistant Professor of Accounting Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran
2 Assistant Professor of Statistics, Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran
3 Master of Accounting, Hamadan Branch, Islamic Azad University, Hamadan, Iran
چکیده [English]
The main objective of this study is to explore the relationship between earnings growth and stock returns using the residual income (RI) model in companies listed on the Tehran Stock Exchange. We use residual income (RI) for decomposing earnings growth into growth in RI and growth in invested capital in order to explain its relationship with current and future stock returns. Data were collected for the period 2004 to 2011 from TSE. We use Pearson correlation coefficient to test our hypotheses. The results show, significant positive relationship between growth in RI and current stock returns and significant negative relationship between growth in invested capital and current stock returns. Also, there is a significant positive relationship between growth in RI and future stock returns, and there is no relationship between growth in invested capital and future returns.
کلیدواژهها [English]
- Earnings growth
- Residual income
- Stock Returns
اصل مقاله
مدت طولانی بود که هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ تجربی، سود و رشد سود به عنوان تبیین کنندههای اصلی بازده سهام تلقی میشدند [21]. سود حسابداری از جمله برترین شاخصهای اندازهگیری فعالیتهای یک واحد اقتصادی است [3]. منطق ارتباط سود حسابداری و بازده سهام در سال 1968 توسط بال و براون ارائه شده است [15]. در سال 1992 تئوری، مفاهیم و متغیرهای ضروری برای ارزیابی همبستگی بین سود حسابداری و بازده سهام در یک دوره بلند مدت از سوی ایستون، هریس و اولسون پایه گذاری شد [22].
اما ایراد سود حسابداری به عنوان تبیین کننده بازده سهام این است که در این معیار ارزیابی، تنها به کمیّت سود توجه میشود، در حالیکه برای تعیین ارزش واقعی شرکت باید به کیفیت سود نیز توجه کرد [9]. به این معنا که سود با چه میزان سرمایه گذاری به دست آمده؟ هزینه سرمایه چقدر بوده است؟ آیا همین که شرکت نسبت به سال قبل توانسته باشد سود بیشتری کسب کند کافی است؟ مطمئناً این طور نخواهد بود چرا که این سؤال پیش میآید که این میزان سود در ازای چه میزان سرمایه به دست آمده است؟ بنابراین سود حسابداری به تنهایی معیار مناسبی برای ارزیابی بازده سهام نیست زیرا در محاسبه آن هزینه سرمایه در نظر گرفته نمیشود.
در این پژوهش، از مفهوم سود باقی مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سود باقیمانده، رشد سرمایه به کار رفته و اجزای دیگر استفاده شده است.
با استفاده از این تفکیک پرسشهایی مطرح میشود؛ اول اینکه آیا میتوان تغییرات بازده سهام را با استفاده از این تفکیک، بهتر تشریح کرد؟ دوم اینکه، آیا رشد سود باقی مانده و سایر اجزای رشد سود ارتباط متفاوتی با بازده دارند؟ سوم اینکه، آیا رشد سود باقی مانده و رشد سرمایه به کار رفته بازده آتی سهام را پیشبینی میکند؟
مبانی نظری
این موضوع که شرکت باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کند، از مدتها قبل مورد توجه اقتصاددانان بوده است [17]. سالها پیش اقتصاددانان معروفی از جمله آلفرد مارشال عقیده داشتند که شرکتها برای ایجاد ارزش، باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کنند [19].
پیتر دراکر میگوید: «تا زمانیکه یک شرکت سودی بیش از هزینه سرمایه ایجاد نکند دارای زیان است» [19]. در قرن بیستم این مفهوم با عناوین متفاوتی از جمله سود باقیمانده[1] تعریف شد [8].
سود باقی مانده عبارت است از: سود عملیاتی پس از کسر مالیات، منهای هزینه سرمایه به کار رفته.
این مدل با مفهوم با ارزش افزوده اقتصادی (EVA) تفاوت دارد. در مدل ارزش افزوده اقتصادی بایستی تعدیلاتی مانند: هزینه مطالبات مشکوکالوصول، هزینه مزایای پایان خدمت کارکنان، هزینههای تبلیغات، بازاریابی، آموزش، تحقیق و توسعه و تعریف بازده سرمایهگذاری اجاره، هزینههای معوق و. در سود عملیات پس از کسر مالیات و کل سرمایه به کار گرفته شده صورت گیرد که این تعدیلات، اصل محافظهکاری و رعایت یکنواختی در اجرای اصول پذیرفته شده حسابداری را نقض خواهد کرد و همچنین قضاوتهای شخصی را بالا میبرد و فرآیند جمعآوری اطلاعات برای محاسبه ارزش ذاتی شرکت را نیز طولانی میکند [8].
در محاسبه سود حسابداری، تنها هزینه تأمین مالی از طریق بدهی منظور میشود و مدیران وجوه فراهم شده توسط سهامداران را بدون هزینه فرض میکنند اما در مفهوم سود باقیمانده، هزینه تأمین مالی از طریق صاحبان سهام نیز منظور میشود. معیار سود باقی مانده شرایطی را فراهم میکند تا با در نظر گرفتن هزینه سرمایه به کار رفته، هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق صاحبان سهام، سود حسابداری را به سود اقتصادی تبدیل کرده و به این صورت عملکرد واقعی شرکت را بررسی و ارزیابی کرد.
بنابراین از آنجا که بازده سهام تابعی از رشد سود اقتصادی است، استفاده از یک شاخص اندازهگیری بهتر و مناسبتر میتواند توانایی بهتری برای تبیین بازده سهام داشته باشد. مدل سود باقی مانده یک معیار اقتصادی مناسب برای سهام داران است [13].
به نظر میرسد سود باقی مانده شروع خوبی برای اصلاح روابط تجربی بین رشد سود حسابداری و بازده سهام باشد. محققین حسابداری مدتهاست که سود حسابداری را به عنوان معیار ناقص سودآوری شرکت از دیدگاه سهامداران مورد انتقاد قرار دادهاند زیرا سود حسابداری هزینه فرصت سرمایه به کار رفته را منعکس نمیکند [14]. این محققین سود باقی مانده را نماینده بهتری برای سودهای اقتصادی میدانند زیرا که هزینه سرمایه به کار گرفته شده را لحاظ میکند. آنتونی (1973)، استفاده از سود باقی مانده برای تجزیه و تحلیل سودآوری شرکت را حمایت میکند. او اعتقاد دارد که «جامعه مالی بهتر میتواند نتایج عملکرد شرکت را قضاوت کند، اگر گزارشهای شرکت با شناخت هزینه سرمایه تجزیه و تحلیل شود» [13].
سود باقی مانده (Residual Income)
مدل سود باقی مانده یکی از معمولترین ابزارهایی است که برای ارزشیابی سهام و عملکرد شرکت استفاده میشود. این مفهوم در دهه 1920 توسط شرکت جنرال موتور و در دهه 1950 توسط شرکت جنرال الکتریک استفاده شد و از چهار دهه قبل در متون حسابداری مدیریت قرار داده شده است.
علیرغم این که مدل سود باقی مانده قابلیتها و کارایی لازم جهت استفاده را دارد اما در عمل تا سالها، کمتر مورد استفاده قرار میگرفت اما در چند سال اخیر توجه انجمنهای علمی را بیشتر به خود جلب نموده است. این مدل چارچوبی را در اختیار حسابداران قرار میدهد تا عملکرد شرکت را در شرایط حسابداری تعهدی تجزیه و تحلیل کنند [7].
سود باقی مانده یک معیار مناسب برای اندازهگیری عملکرد شرکتها و تصمیمگیریهای مدیریت است [14] و همچنین یک معیار اندازهگیری مناسب برای گزارشگری مالی است [13].
سود باقی مانده بر مدیریت ترازنامه تأکید دارد. مدیریت نادرست ترازنامه سبب افزایش غیر ضروری دارایی و در نتیجه افزایش سرمایه و زیاد شدن هزینه سرمایه میشود. این بدان معنی است که شرکتها برای افزایش سرمایه باید به هزینه سرمایه نیز توجه کنند و مثلاً با یک استقراض غیرضروری هزینه زیادی را در مقابل سودی که از آن منابع کسب میکنند، متحمل نشوند.
سود باقی مانده عبارت است از سود عملیاتی پس از کسر مالیات منهای هزینه سرمایه. برای محاسبه سود عملیاتی پس از کسر مالیات (NOPAT) صرفهجویی مالیاتی ناشی از هزینههای تأمین مالی از سود کسر میگردد [14]. ما در این جا به سود قبل از کسر بهره و بعد از مالیات نیاز داریم چرا که اگر هزینه بهره در محاسبه سود باقی مانده اضافه نشود موجب اندازه گیری مضاعف هزینه بهره میشود ولی از آن جایی که هزینه بهره یک هزینه قابل قبول مالیاتی است صرفهجویی ناشی از آن را لحاظ میکنیم.
در مدل بالا سود باقی مانده سال جاری؛ سود خالص سال جاری؛ هزینه بهره سال جاری؛ میانگین موزون هزینه سرمایه و سرمایه به کار رفته در سال گذشته است که شامل مجموع سهام عادی و تمام بدهیهای بهرهدار شرکت میباشد.
میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC[2])
هزینه تأمین سرمایه برابر است با هزینه فرصت سرمایه برای تأمین کنندگان سرمایه؛ به بیان دیگر تأمینکنندگان سرمایه، سرمایه خود را در اختیار شرکت قرار نمیدهند مگر این که به اندازه هزینه فرصت خود، بازده کسب نمایند.
منظور از هزینه سرمایه، هزینه تأمین مالی شرکت برای انجام سرمایهگذاری یا تأمین سرمایه در گردش است که از دو بخش تشکیل شده است: یک بخش هزینه تأمین مالی از محل بدهی بلند مدت با بهره و بخش دیگر هزینه تأمین مالی از محل حقوق صاحبان سهام است. هر یک از این راهها هزینه خاص خود را دارد. رایجترین راه برای محاسبه هزینه سرمایه، محاسبه هزینه تأمین سرمایه از هر یک از روشهای ممکن (انتشار سهام عادی یا ممتاز و انتشار اوراق قرضه یا دریافت وام) و محاسبه میانگین موزون این اعداد است.
به همین دلیل این عدد را میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) مینامند [1].
رابطه بین سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده
بالاچاندران و موهان رام در سال 2012 رابطه بین رشد سود و بازده سهام (R) را به شکل رابطه (1) بیان کردند [14]:
حال با استفاده از مدل سود باقیمانده رشد سود را تفکیک میکنیم که روش انجام کار به شرح زیر است:
سود باقی مانده (RI) سال جاری برابر است با:
بهطور مشابه (RI) دوره قبل برابر است با:
با کسر کردن معادله (3) از معادله (2) تغییرات RI را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
بهمنظور ساده کردن مدل، متغیر را به معادله (4) اضافه و مجدداً کسر میکنیم:
نرخ بازده داخلی (IRR) و ارزش خالص فعلی (NPV) چگونه محاسبه میشوند؟
بسیاری از کسبوکارها از روش بودجهبندی سرمایه برای تصمیمگیری دربارهی سرمایهگذاری استفاده میکنند. روشهای متعددی برای ارزیابی منافع مالی پروژههای گوناگون وجود دارند که روشهای ارزش خالص فعلی و نرخ بازده داخلی در میان آنها رتبهی بالایی دارند. هر دو روش مزایا و معایب خودشان را دارند. در تعریف بازده سرمایهگذاری این مطلب به معرفی ارزش فعلی خالص (NPV) و نرخ بازده داخلی (IRR) میپردازیم، آنها را با هم مقایسه میکنیم و نحوه محاسبه نرخ بازده داخلی را با مثال توضیح میدهیم.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
ارزش خالص فعلی چیست؟
NPV یا ارزش خالص فعلی (Net Present Value) روشی برای ارزیابی مخارج سرمایهای است. از ارزش خالص فعلی برای تعیین سودآور بودن یا نبودن سرمایهگذاریها یا پروژهها و همچنین زمان سوددهی آنها استفاده میشود.
محاسبه NPV در یک دورهی زمانی معین انجام میشود تا شرکت دریابد که در چه زمانی میتواند انتظار بازگشت سرمایهاش را داشتهباشد. برای بیان نتایج ارزش خالص فعلی، به جای درصدها از علامت واحد پولی استفاده میشود. به طور معمول، تصور میشود که درک این روش برای افرادی که سررشتهای از مسائل مالی ندارند، آسانتر است.
نرخ بازده داخلی چیست؟
IRR یا نرخ تعریف بازده سرمایهگذاری بازده داخلی (Internal Rate of Return) روشی برای ارزیابی مخارج سرمایهای است. روش IRR برای محاسبهی میزان بازدهی سرمایهگذاری در پروژهها استفاده میشود.
شرکت، تاریخی را برای پایان پروژه انتخاب میکند و از نرخ بازده داخلی برای محاسبهی درصد بازده یا ضرر پروژه تا آن تاریخ استفاده میکنند. برای بیان نتایج نرخ بازده داخلی، به جای واحد پولی از درصد استفاده میشود. نرخ بازده داخلی معیاری پیچیده است که به طور معمول فقط در جامعهی تجاری استفاده میشود.
ارزش خالص فعلی در مقایسه با نرخ بازده داخلی
هر دو روش اطلاعات مفیدی را دربارهی بودجهبندی سرمایه و سرمایهگذاری ارائه میدهند. از معیارها و نتایج بهدستآمده از آنها استفادههای متفاوتی میشود.
مفهوم بازده در سرمایهگذاری چیست؟
به گزارش خبر24، سهامداران بازار سرمایه همچون سایر سرمایه گذاران پیش از سرمایه گذاری باید مجموعه ای از آموزش ها را فرا بگیرند. این روزها فعالیت در بورس بیش از هر زمان دیگری به دغدغه گروهی از افراد تبدیل شده است، به همین دلیل قصد داریم شما را با یکی از مفاهیم بازار سرمایه آشنا کنیم.
اگر یک دارایی اعم از دارایی واقعی یا دارایی مالی را به قصد سرمایه گذاری بخرید، سود یا زیان ناشی از تعریف بازده سرمایهگذاری تعریف بازده سرمایهگذاری این سرمایه گذاری بهعنوان بـازده شناخته میشود. بازده به طور معمول دو جزء داد، نخست وجه نقدی است که مستقیماً از محل درآمد حاصل از سرمایه گذاری دریافت میکنید و یا منفعت یا زیانی است که به علت تغییر قیمت آن دارایی نصیب افراد میشود.
فرض کنید مدتی قبل ۱۰۰۰ سهم شرکت فرضی قارون را خریدهاید. در پایان سال مالی در مجمع عمومی سالیانه شرکت به هر سهم ۵۰ تومان سود نقدی تعلق میگیرد. همینطور شما سهم را در قیمت ۲۲۰ تومان خریدهاید و حالا ۲۶۰ تومان شده است. بـازده نقدی یا ریالی شما عبارت است از:
اما به طور معمول وقتی صحبت از بـازده به میان میآید، منظور نرخ بازده ای است که بهصورت درصدی بیان میشود. اگر سهامداران بخواهند بـازده درصدی یا نرخ بازده سرمایه گذاری را به دست آورند لازم است بازده نقدی یا ریالی را بر سرمایه گذاری اولیه تعریف بازده سرمایهگذاری تقسیم کنید. نرخ بـازده در مثال فوق عبارت است از:
در مورد اوراق بهاداری نظیر سهام که درآمد ثابت ندارند تفاوتهایی در مورد نحوه محاسبه بـازده با اوراق بهادار با درآمد ثابت نظیر اوراق مشارکت وجود دارد.قانون کلی این است که هرچه ریسک بیشتری بپذیرید، سود و زیان بالقوه شما هم بیشتر میشود.
۲ – تعریف بازده اضافی چیست؟
بازده سرمایه گذاری اوراق بهادار یا سبد سهامی که از یک معیار یا شاخص با سطح ریسک مشابه بهتر عمل میکند بیشتر میشود، بازده اضافی می گویند این بازده به طور گسترده برای اندازهگیری ارزش افزودهای تعریف بازده سرمایهگذاری که پرتفوی یا مدیر سرمایه گذاری ایجاد کرده، مورداستفاده قرار گرفته و یا توانایی مدیریت را در غلبه بر بازار رامی سنجند. نام دیگر بازده اضافی آلفا است.
به طور مثال، فرض کنید که یک صندوق سرمایه گذاری مشترک با سرمایه زیاد دارای سطح یکسانی از ریسک (در اینجا بتا=۱) در مقایسه با شاخص بورس است. اگر صندوق بازده ۱۲% در یک سال تولید کند و شاخص فقط ۷% رشد کند، این تفاوت ۵ درصدی به عنوان بازده اضافی، یا آلفای تولیدشده بهوسیله مدیر صندوق در نظر گرفته میشود.
منتقدین صندوقهای سرمایه گذاری مشترک و سایر پرتفویهایی که به صورت فعال مدیریت میشوند عقیده دارند که تولید بازده اضافی به صورت مداوم و در بلندمدت تقریباً غیرممکن است. به همین دلیل بیشتر مدیران صندوقهای سرمایه گذاری در طول زمان عملکرد پایینتری نسبت به شاخص معیار دارند. این امر باعث محبوبیت فوقالعاده صندوقهای سرمایه گذاری در شاخص و صندوقهای قابل معامله در بورس شده است.
۳ – تعریف بازده سود سهام نقدی چیست؟
بازده سود سهام نقدی یک نسبت مالی است که نشان میدهد شرکت چقدر به صورت سالانه و به نسبت قیمت سهامش، سود سهام پرداخت میکند. بازده سود سهام نقدی به شکل درصد نشان داده شده و میتواند با تقسیم مقدار سود سهام پرداخت شده به ازای هر سهم بر قیمت یک سهم محاسبه شود. فرمول محاسبه بازده سود سهام ممکن است به شکل زیر نمایش داده شود:
فرمول بازده سود سهام
بازده سود سهام نقدی روشی برای اندازهگیری مقدار جریان نقدی است که شما برای هر یک ریال سرمایه گذاری شده در سهام به دست میآورید. بهبیاندیگر، این کار میزان ارزشی را که شما از سود سهام نقدی میگیرید، اندازهگیری می کند.
سرمایه گذارانی که به یک جریان نقدی حداقلی از پرتفوی سرمایه گذاری خود نیاز تعریف بازده سرمایهگذاری دارند میتوانند این جریان نقدی را با سرمایه گذاری در سهامی که بازده سود سهام نقدی به نسبت بالا و با ثباتی ارائه میکنند، به دست می آورند، ولی سود سهام نقدی بالا ممکن است اغلب به قیمت از دست دادن پتانسیل رشد شرکت تمام شود. هر یک ریالی که شرکت به صورت سود سهام نقدی به سهامداران خود پرداخت میکند، پولی است که شرکت نمیتواند دوباره سرمایه گذاری کند و بهاینترتیب امکان ایجاد پتانسیل رشد برای شرکت و افزایش قیمت سهام و کسب سود سرمایه برای سهامداران از بین میرود.
درحالیکه گرفتن سود نقدی برای بسیاری از سهامداران و سرمایه گذاران جذاب است، ولی سهامداران میتوانند با افزایش ارزش سهامشان نیز سودهای بالا دریافت کنند. بهبیاندیگر، وقتی شرکتها سود سهام نقدی بالایی پرداخت میکنند، ممکن است در بلندمدت برایشان هزینه بر باشد.
۴ – تعریف بازده غیرعادی چیست؟
بازده غیرعادی اصطلاحی است که برای توصیف بازده بهدستآمده از اوراق بهادار یا پرتفوی در یک بازه زمانی مورداستفاده قرار میگیرد که متفاوت از نرخ بازده مورد انتظار است. نرخ بازده مورد انتظار، بازده محاسبه شدهای است که بر اساس مدل قیمت گذاری داراییها و با استفاده از میانگین بلندمدت بازده یا سایر تعریف بازده سرمایهگذاری ارزیابیها به دست میآید.
بازده غیرعادی میتواند هم خوب و هم بد باشد، چون خودش به تنهایی خلاصهای است از اینکه چگونه بازده واقعی از بازده مورد انتظار متفاوت است. به طور مثال، کسب ۳۰% در یک صندوق سرمایه گذاری که بازده میانگین ۱۰% در هر سال برای آن پیشبینی شده، یک بازده غیر عادی ۲۰% تولید خواهد کرد. از طرف دیگر، اگر بازده واقعی ۵% بود، این امر باعث تولید یک نرخ غیرعادی منفی پنجدرصدی میشد.
۵ – تعریف بازده مورد انتظار چیست؟
مقدار پولی که یک فرد انتظار دارد تا از سرمایه گذاریهای خود دریافت کند بازده مورد انتظار گفته میشود. به طور مثال، اگر یک نفر در سهامی که ۵۰% شانس تولید سود ۱۰ درصدی و ۵۰% شانس تولید زیان ۵ درصدی دارد سرمایه گذاری کند، بازده مـورد انتظار او ۲٫۵% خواهد بود (۰٫۰۵- * ۰٫۵ + ۰٫۱ * ۰٫۵)؛ اما لازم به ذکر است که بازده مورد انتظار معمولاً بر اساس اطلاعات مربوط به گذشته بنا شده و تضمینی برای تحقق آن وجود ندارد.
در اکثر بخشها، بازده مورد انتظار ابزاری است برای تعیین اینکه آیا یک سرمایه گذاری دارای میانگین درآمد خالص منفی است یا مثبت.
در کنار بازده مـورد انتظار سرمایه گذاران باهوش باید احتمال تحقق بازده را برای محاسبه درست ریسک در نظر بگیرند. نمونههای فراوانی وجود دارد که در مسابقات بختآزمایی بازده مـورد انتظار مثبت، اما در مقابل احتمال تحقق بازده پیشبینیشده، بسیار پایین است.
۶ – تعریف بازده واقعی چیست؟
سود یا زیان واقعی یک سرمایه گذار بازده واقعی گفته میشود. این بازده میتواند به شکل زیر بیان شود:
بازده مورد انتظار بهعلاوه تأثیر عوامل خاص مربوط به شرکت و اخبار مربوط به اقتصاد، بـازده واقعی را ایجاد میکند.
بـازده واقعی که در برابر بازده مورد انتظار قرار دارد، چیزی است که سرمایه گذاران در واقعیت از سرمایه گذاریهای خود دریافت میکنند. اختلاف بین بـازده واقعی و بازده مورد انتظار به دو عامل ریسک سیستماتیک و ریسک غیر سیستماتیک بستگی دارد.
تعریف نرخ بازده داخلی (IRR) و نحوه محاسبه آن
بودجهریزی سرمایهگذاری تابعی از مدیریت است که از تکنیک های مختلفی برای کمک به تصمیم گیری استفاده میکند. نرخ بازده داخلی یکی از معیارهای تصمیم گیری در سرمایهگذاری است.
نرخ بازده داخلی (IRR) معیاری است که در بودجه بندی سرمایه برای ارزیابی سودآوری سرمایهگذاری های احتمالی استفاده میشود. نرخ بازده داخلی نرخ تنزیلی است که باعث می شود ارزش فعلی خالص (NPV) کلیه جریان های نقدی حاصل از یک پروژه برابر با صفر شود. محاسبات IRR به همان فرمول مشابه NPV تکیه می کنند.
این نرخ بازده را "داخلی" می نامند زیرا هیچ عامل بیرونی (مانند تورم) را در نظر نمی گیرد.
به هنگام مطالعه طرح سرمایهگذاری، شاهد جریانات مختلف نقدینگی شامل جریانات نقدینگی دریافتی و جریانات نقدینگی پرداختی در طول عمر طرح سرمایهگذاری هستیم. به منظور محاسبه خالص ارزش حال جریانات نقدینگی طرح سرمایهگذاری (NPV)، باید ارزش حال مجموع جریانات نقدینگی پرداختی را از ارزش حال مجموع جریانات نقدینگی دریافتی کسر کنیم.
حال اگر NPV مثبت باشد، بدین معنا است که ارزش حال جریانات نقدی دریافتی از ارزش حال جریانات نقدی پرداختی بیشتر است و لذا طرح سرمایهگذاری بازگشتی بیشتر از نرخ بازگشت سالانه مورد انتظار سرمایه گذاری (r%) به دنبال خواهد داشت. به عبارت دیگر سرمایهگذاری به نفع سرمایه گذار خواهد بود.
بالعکس در صورتی که NPV منفی باشد، پذیرش طرح سرمایهگذاری به نفع سرمایه گذار نخواهد بود زیرا طرح قادر نیست نرخ مورد انتظار سرمایهگذار (r%) را بازگرداند.
در صورتیکه NPV مساوی صفر باشد بدان معنی است که طرح سرمایهگذاری بازگشتی معادل r% دارد. این نرخ همان نرخی است که سرمایهگذار قادر است از سرمایه خود در بیرون از طرح به دست آورد. در واقع طرح سرمایهگذاری منفعتی اقتصادی برای سرمایهگذار نخواهد داشت و سرمایهگذار در خصوص پذیرفتن یا نپذیرفتن این طرح بی تفاوت خواهد بود.
NPV به سرمایهگذار کمک میکند تا از سودده بودن یا سودده نبودن طرح با توجه به نرخ بازگشت مورد انتظار خودش آگاه شود ولی این نرخ اطلاعاتی در مورد میزان سود پروژه به سرمایهگذار نمیدهد. در این مرحله سرمایهگذار باید نرخ بازده داخلی (IRR) طرح را به دست آورد.
نرخ بازده داخلی یا Internal Rate of Return نرخ تنزیلی است که براساس آن خالص ارزش حال جریانات نقدینگی طرح سرمایهگذاری (NPV) برابر با صفر میشود. به عبارت دیگر این نرخ، نرخ تنزیلی است که بر اساس آن ارزش حال جریانات نقدینگی دریافتی و ارزش حال جریانات نقدینگی پرداختی با تعریف بازده سرمایهگذاری یکدیگر برابر خواهند شد. این نرخ در حکم نرخ بی تفاوتی (سر بهسر) در خصوص پذیرش و یا عدم پذیرش طرح سرمایهگذاری از نگاه سرمایهگذار طرح میباشد.
نرخ تنزیل (نرخ هزینه فرصت یا نرخ سود انتظاری) در حقیقت نرخی است که سرمایهگذار قادر است تا از سرمایه خود در خارج از طرح سرمایهگذاری نیز بهره برداری کند. بدین ترتیب این نرخ از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است. به بیان دیگر اشتباه خواهد بود اگر این نرخ را همیشه برابر با نرخ بهره بدانیم. نرخ هزینه فرصت هنگامی برابر با نرخ بهره است که تعریف بازده سرمایهگذاری بهترین حالت جایگزین برای افراد در خارج از طرح سرمایهگذاری، بانک باشد.
به منظور محاسبه نرخ بازده داخلی، میبایست از فرمول محاسبه خالص ارزش حال استفاده کرد و در آن نرخ تنزیلی را جست وجو کرد که به ازای آن خالص ارزش حال برابر با صفر میشود. خواهیم داشت:
مثال:
فرض کنید خالص جریانات نقدی طرح سرمایهگذاریای به صورت زیر باشد. نرخ بازده داخلی را محاسبه کنید.
سال اول | سال دوم | سال سوم | سال چهارم | سال پنجم | سال ششم | سال هفتم |
1200- | 650- | 200- | 400 | 1100 | 600 | 870 |
پاسخ:
می دانیم که خالص ارزش حال جریانات نقدی طرح به صورت زیر محاسبه میشود:
حال اگر بتوانیم نرخ تنزیل (r) یا discount Rate را به گونهای تعیین کنیم که NPV را برابر با صفر کند، آن نرخ تنزیل همان نرخ بازده داخلی خواهد بود.
همانطور که در نمودار فرضی بالا مشخص است نرخ تنزیلی (discount Rate) که در آن نقطه، نمودار NPV مساوی صفر شده است همان نرخ بازده داخلی یا IRR طرح است. حال تصور کنید طرح سرمایهگذاری با نرخ بازده داخلی 30% داریم و این طرح را به 3 سرمایهگذار مختلف میخواهیم پیشنهاد دهیم.
سرمایهگذار اول فردی است که اگر در این طرح سرمایهگذاری نکند، پول خود را در بانک سپردهگذاری میکند و نرخ سودی معادل 20% دریافت میکند. زمانیکه این طرح به این سرمایهگذار پیشنهاد میشود به دلیل اینکه نرخ بازده داخلی طرح از نرخی که سرمایهگذار قادر است در بیرون از این طرح کسب کند بیشتر است، این طرح برای این فرد دارای توجیه اقتصادی است لذا هنگامیکه IRR>r باشد NPV نیز مثبت است.
سرمایهگذار دوم فردی است که اگر در این طرح سرمایهگذاری نکند در بیرون از این طرح نیز حرفهای دارد که دقیقا توانایی کسب سود 30 درصدی از سرمایه خود را دارد. در این صورت اگر این طرح با نرخ بازده داخلی 30 درصد را به این فرد پیشنهاد دهیم نسبت به پذیرش سرمایهگذاری و یا عدم سرمایهگذاری در این طرح بی تفاوت خواهد بود و NPV=0 خواهد بود.
سرمایهگذار سوم فردی است که به عنوان مثال تجارتی دارد که سالانه سودی معادل 50 درصد از سرمایه خود کسب میکند. در صورتیکه این طرح با نرخ بازده داخلی 30 درصد را به وی پیشنهاد دهیم فرد سرمایهگذاری در این طرح را نمیپذیرد زیرا طرح فاقد توجیه اقتصادی جهت سرمایهگذاری برای این فرد است لذا درصورتیکه IRR
دستور IRR در اکسل
این دستور در اکسل به صورت زیر است:
منظور از Values، زنجیره جریانات نقدی است و Guess گزینه اختیاری است و منظور از آن نرخی است که حدس می زنیم نزدیک به نرخ بازده داخلی باشد. اگر مقداری برای آن تعیین نکنیم اکسل به صورت پیش فرض، آن را ۱۰٪ در نظر می گیرد.
همچنین اکسل به صورت پیش فرض اینگونه برای دستور IRR در نظر گرفته است که جریانات نقد در انتهای دوره تحقق می یابند. بنابراین در مواردی که جریانات نقدینگی در ابتدای دوره تحقق یافته است، بهتر است از ابزار کاربردی Goal Seek برای محاسبه IRR استفاده کنیم.
محدودیتهای استفاده از نرخ بازده داخلی (IRR)
محدودیت اول: نرخ بازده داخلی (IRR) معیار مناسبی جهت مقایسه و اولویت بندی طرحهای سرمایه گذاری نیست. به عبارت دیگر اگر نرخ بازده داخلی طرح A بزرگتر از نرخ بازده داخلی طرح B باشد، الزاما بدان معنی نخواهد بود که سود اقتصادی (خالص ارزش حال) طرح A از سود اقتصادی طرح B بزرگتر بوده و لذا طرح A بر طرح B اولویت دارد.
محدودیت دوم: نرخ بازده داخلی نشان دهنده میزان بازگشت عملی سرمایه برای سرمایه گذار نمیباشد و در تفسیر این نرخ باید دقت نمود. این نرخ نشان دهنده حداکثر مقدار بازگشتی است که یک سرمایه گذار ممکن است بتواند در شرایط اجرای طرح (در صورت وجود توجیه اقتصادی) آن را کسب نماید. به عبارت دیگر این مقدار نشان دهنده مقدار عملی بازگشت سرمایه در طرح سرمایه گذاری نیست که میتوان این مشکل را با بکارگیری معیار نرخ بازده داخلی تعدیل شده (MIRR) برطرف نمود.
محدودیت سوم: در صورتی که خالص جریانات نقدینگی بیش از یکبار در طول عمر طرح تغییر علامت دهد این امکان وجود دارد که طرح سرمایه گذاری دارای بیش از یک نرخ بازده داخلی باشد (نرخ بازده داخلی چندگانه)
4 | 3 | 2 | 1 | 0 | سال |
2000- | 1000 | 530 | 500 | 1000- | خالص جریانات نقدینگی |
محدودیت چهارم: این امکان وجود دارد که طرح سرمایهگذاری فاقد نرخ بازده داخلی باشد. این موضوع زمانی اتفاق میافتد که خالص ارزش حال سرمایهگذاری در کلیه سطوح نرخ هزینه فرصت همواره مثبت و یا همواره منفی باشد. تحت این شرایط معیار نرخ بازده داخلی فاقد کاربرد خواهد بود.
نحوه محاسبه بازده
به منظور ارائهی روشی که بتوان از طریق آن بازدهی سبدهای اختصاصی و همچنین عملکرد سبدگردان را ارزیابی نمود، از دو فرمول شناختهشده جهانی تحت عناوین (TWRR) استفاده میشود.
- الف ) نرخ بازدهی پول وزنی (MWRR) : نرخ بازدهی پول وزنی برای هر سبد اختصاصی محاسبه میشود و به گونهای طراحی شده تا بیانگر بازدهی هر سبد اختصاصی تحت مدیریت سبدگردان باشد.
- ب ) نرخ بازدهی زمان وزنی (TWRR) : نرخ بازدهی زمان وزنی بیانگر بازدهی کل تمامی داراییهای تحت مدیریت سبدگردان است و نشان میدهد که سبدگردان به طور متوسط تا چه حد در مدیریت سبدهای اختصاصی تحت مدیریت خود، موفق به کسب بازدهی برای سرمایهگذاران شده است.
به عبارت دیگر سرمایهگذاران با توجه به بازدهی سبدگردان، میتوانند عملکرد سبدگردان را ارزیابی نموده و در مورد سپردن مدیریت دارایی خود به سبدگردان تصمیمگیری کنند. سبدگردان، بازدهی سبد اختصاصی را به صاحب سبد مربوطه گزارش میکند، در حالیکه موظف است بازدهی سبدگردان را جهت اطلاع عموم در تارنمای خود منتشر کند.
روش محاسبه بازدهی سبد اختصاصی
روش محاسبۀ بازدهی سبدگردان
ابتدا کل دورۀ مورد نظر براساس تاریخ وقوع جریانهای نقدی (افزایش سرمایه یا برداشت سرمایهگذار) و تاریخ انعقاد قرارداد جدید سبدگردانی یا تاریخ خاتمه یک قرارداد سبدگردانی به زیر دورههای متعدد تقسیم میشود. بنابراین اگر جریان ورودی و خروجی در n تاریخ مختلف در طول دورۀ موردنظر، به وقوع بپیوندند، در نتیجه کل دوره به ۱ + n زیر دوره تقسیم میشود که در آن زیر دورۀ اول از ابتدای دورۀ مورد نظر شروع شده و تا تاریخ وقوع اولین جریان نقدی ادامه مییابد و زیر دورۀ دوم از تاریخ وقوع جریان نقدی اول شروع شده و تا تاریخ جریان نقدی دوم ادامه مییابد و به همین ترتیب جریان نقدی دورۀ آخر از تاریخ وقوع آخرین جریان نقدی شروع شده و تا پایان دورۀ مورد نظر ادامه مییابد.
سالانه کردن نرخ بازدهی ها
چگونگی محاسبۀ ارزش داراییهای سبداختصاصی
در محاسبۀ نرخ بازدهی سبد اختصاصی و نرخ بازدهی سبدگردان به شرح این پیوست، لازم است ارزش سبد یا سبدهای اختصاصی در ابتدا و انتهای هر دورۀ موردنظر محاسبه گردد. ارزش سبد یا سبدهای اختصاصی باید مطابق دستورالعمل نحوۀ تعیین قیمت خریدوفروش اوراق بهادار در صندوقهای سرمایهگذاری، محاسبه گردد و در اجرای این دستورالعمل نکات زیر در نظر گرفته شوند:
دیدگاه شما