مدیریت پرتفوی و استراتژی مدیریت سبد سهام
فعالیت در بازارهای مالی مستلزم دانش و برنامهریزی است. از موارد مهمی که سرنوشتساز است و تأثیر زیادی بر سود و زیان شما دارد، مدیریت پرتفوی است. چینش مناسب پرتفوی و برنامهریزی برای شرایط گوناگون، میتواند میزان سود و زیان شما را تحت تأثیر قرار دهد. به همین علت، پیش از فعالیت جدی در بازار سرمایه، لازم است با مدیریت پرتفوی آشنا شوید و بدانید اصلیترین استراتژیهای روبهرویی با آن چگونه است.
پرتفوی چیست و چه اهمیتی دارد؟
پرتفوی (Portefeuille) واژهای فرانسوی است که در قدیم به معنای کیف پول بوده اما حالا به عنوان سبدی از دارایی شناخته میشود. امروزه اصطلاح پرتفوی به سبد سهام و داراییهای قابل معامله اطلاق میشود. برای مثال پرتفوی میتواند تک سهم بوده یا ترکیبی از سهام، صندوق و اوراق بهادار دیگر باشد. اهمیت پرتفوی در آنجایی مشخص میشود که بخواهید سرمایهگذاری با بیشترین سود و کمترین ریسک را تجربه کنید. تنوع مناسب و رعایت اصول مدیریت پرتفوی میتواند منجر به موفقیت در امر سرمایهگذاری شود. در مقابل، بیتوجهی به پرتفوی، میتواند فاجعهای بزرگ را در پی داشته باشد.
میدانید که تشکیل یک پرتفوی مناسب چه مراحلی دارد؟ روش مناسبی برای تشکیل یک پرتفوی کم ریسک میشناسید؟ در ادامه با بررسی قدم به قدم چینش پرتفوی، به این موارد میپردازیم.
مراحل تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و مناسب
برای چینش پرتفوی، لازم است از بنیادیترین سوالات شروع کنید چرا که مدیریت پرتفوی، بسیار به استراتژی و اهداف مالی شما بستگی د ارد. به همین علت باید به سوالاتی پاسخ بدهید که شاید در ابتدا چندان مهم به نظر نرسند.
هدف شما از سرمایهگذاری چیست؟
اولین سوال مهم برای شکل دادن به پرتفوی، درباره هدف شما از سرمایهگذاری است. آیا میخواهید با تورم مقابله کنید و با سود حاصل از آن زندگی خود را بچرخانید؟ یا قصد دارید برای آینده خود سرمایه مناسبی جمع کنید؟
پاسخ هر یک از سوالات بالا میتواند در فرآیند سرمایهگذاری شما تفاوتهای زیادی ایجاد کند. همچنین تعیین هدف، باعث انتخاب استراتژی مناسب میشود. بنابراین قبل از هر اقدامی، هدف خود از سرمایهگذاری را بشناسید و با توجه به هدفتان، سیاست شما در برخورد با بازار نیز مشخصتر میشود. برای مثال اگر قصد سرمایهگذاری بلندمدت داشته باشید تا سرمایهای برای آینده جمع کنید، دیگر نیازی ندارید که هر روز درگیر بازار باشید یا به صورت مستقیم به خرید و فروش سهام بپردازید.
انواع اوراق بهادار را تحلیل کنید
حالا که هدف خود از سرمایهگذاری را شناختهاید، میتوانید به تحلیل انواع اوراق بهادار بپردازید. این کار به شما کمک میکند تا بهترین ابزار را برای رسیدن به هدف خود، انتخاب کنید. ممکن است به خرید سهام، اوراق مشارکت یا صندوق نیاز داشته باشید. تمامی این موارد بستگی به اهداف و سیاست شما در سرمایهگذاری دارد. با این حال، تحلیل اوراق کمک میکند تا بتوانید متناسب با نیاز خود دست به انتخاب بزنید.
پرتفوی سرمایهگذاری خود را تشکیل دهید
زمانیکه اهداف خود و انواع اوراق بهادار را شناختید، وقت آن رسیده است تا برای سرمایه خود، سبد سهام مناسبی از موارد متنوع را بچینید. در واقع این همان فرآیند تشکیل پرتفوی است که میتواند کمی پیچیده باشد.
در این گام، باید صنایع برتر را بررسی کرده و سهمهای مناسب آن را زیر نظر بگیرید تا در نقطهای مناسب اقدام به خرید کنید. همچنین مناسب است بخشی از سرمایه خود را سپردهگذاری کنید تا در مواقع نیاز دستتان خالی نباشد.
مدیریت پرتفوی خود را ارزیابی کنید
بخش مهمی از مدیریت پرتفوی، ارزیابی عملکرد آن است. شما باید هر چند وقت سبد خود را ارزیابی کنید و بازدهی آن را بسنجید. همچنین میتوانید در این میان، یک سهمی را با سهمی دیگر جایگزین کنید یا وزن صندوقها را در پرتفوی خود بیشتر یا کمتر کنید. شاید هم لازم باشد از صندوقهای طلا موجود در بازار، بهرهمند شوید! تمامی این موارد بستگی به شرایط بازار دارد و در واقع مدیریت پرتفوی، سنجیدن شرایط و تصمیمگیری متناسب با آن میباشد!
شما میتوانید پیش از آن که سرمایه واقعی خود را در بازار درگیر کنید، به صورت فرضی یک سبد سهام تشکیل دهید تا ببینید عملکرد شما در مدیریت آن چگونه است. در این حالت، شما میتوانید با آزمون و خطا استراتژی شخصی خود را شناسایی کنید تا با سرمایه واقعی خود، خطا کمتری داشته باشید.
انواع استراتژی مدیریت پرتفوی
استراتژی عبارت است از اقداماتی که از پیش برای شرایط گوناگون پیشبینی کرده تا در آینده از آنها بهرهمند شد. به عبارتی شما اکنون برای شرایط متفاوت در آینده، برنامهای مشخص و دقیق فراهم میکنید تا در لحظه بتوانید آن را اجرا کنید. این کار باعث تسلط بر امور شده و هیجان یا ترس را کنترل میکند. به همین علت داشتن استراتژی مناسب، نیمی از راه موفقیت در بازارهای مالی شمرده میشود.
برای مدیریت پرتفوی نیز نیاز به استراتژی دارید تا بتوانید چینش مناسب سبد سهام خود را در شرایط متفاوت پیشبینی کنید.
مدیریت غیرفعال پرتفوی
یکی از راههای مدیریت پرتفوی، مدیریت منفعل یا غیرفعال است. در این روش هدف اصلی، کسب بازدهی در حدود بازدهی متوسط بازار است. توقع بالایی از پرتفوی در چنین حالتی نمیرود و مدیریت ریسک اهمیت بیشتری پیدا میکند. این روش برای افراد ریسکگریز یا شرایط نزولی بازار مناسب است و همچنین به صورت خرید و نگهداری سهم بوده و صبر در نگهداری، عنصر کلیدی به شمار میرود.
در این روش باید سهمهای مهم و مؤثر در شاخص را شناسایی کرده و متناسب با وزن هرکدام و ارزش بازارشان خریداری شود. همچنین پوشش ریسک ایجاب میکند تا خرید صندوقهای سرمایهگذاری و طلا جدیتر گرفته شود و بخش کوچکی از سرمایه نیز به سپردهگذاری واگذار شود. دقت کنید که خرید در این روش برای نوسانگیری نیست. بازدهی متوسط بازار، معیار عملکرد در این روش است و باید میزان بازدهی خود را با حرکت شاخص مور دنظر بسنجید.
برای مدیریت سبد سهام در این استراتژی میتوانید از ضریب بتا استفاده کنید. ضریب بتا عملکرد تاریخی هر سهم را نسبت به شاخص آن توضیح میدهد. با بررسی ضریب بتا برای هر سهم، میتوانید تشخیص دهید که حرکتهای شاخص بر آن سهم به صورت معمول چگونه تأثیرگذار بوده است. اینچنین میتوانید سهم مناسبی را انتخاب کنید که همگام با شاخص موردنظرتان به شما بازدهی بدهد.
مدیریت فعال پرتفوی
مدیریت فعال پرتفوی مناسب افرادی است که زمان زیادی را درگیر بازار هستند و از زیر و بم تحلیل بازار سر درمیآورند. در این روش به دنبال تحلیل و پیشبینی حرکتهای کوتاهمدتی بازار هستید و میخواهید از روند بازار مطلع شوید.
این روش برای نگهداری بلندمدت طراحی نشده و تمرکز آن بر حرکتهای کوچک بازار است. هدف مالی در مدیریت فعال، کسب بازدهی بیشتر از شاخص بوده و افراد به دنبال بازدهیهایی بالاتر از متوسط بازار هستند.
بدیهی است که این روش ریسک بیشتری دارد. همچنین مناسب افراد مبتدی نبوده و نیاز به دانش بالا و برنامهریزی دقیق دارد. به 3 طریق از این روش استفاده میکنند.
- گاهی به سنجش وضعیت بازار میپردازند و متناسب با شرایط، وزن انواع اوراق را کم یا زیاد میکنند. برای مثال، در بازار نزولی اوراق با درآمد ثابت، وزن بیشتری از سهام پیدا میکنند. با صعودی شدن بازار، اوراق درآمد ثابت، جای خودشان را به سهام میدهند.
- راه دیگر برای مدیریت فعال پرتفوی، چینش براساس سهام است. به صورتی که سهام ارزنده باید وزن بیشتری از سهام پر ریسک داشته باشد تا در هنگام صعود، بازدهی مناسبتری کسب کند و در هنگام نزول بازار، زیان کمتری به پرتفوی برسد.
- راه سوم بسیار مشابه راه دوم است. با این تفاوت که در اینجا به جای سهام، به بررسی صنایع میپردازند. به صورتی که صنعتهایی با پتانسیل بالاتر، وزن بیشتری از پرتفوی را تشکیل میدهند.
کدام استراتژی را انتخاب کنیم؟
انتخاب استراتژی مناسب برای مدیریت پرتفوی نیاز به شناخت مناسبی از خودتان دارد و باید به صورت کامل با روحیات خود آشنا باشید. همچنین باید ببینید که توانایی شما در سرمایهگذاری بیشتر است یا معاملهگری. بدون اغراق با خود روبهرو شوید و مهارت خود را بسنجید. برای این کار میتوانید روی کاغذ دست به معامله بزنید و یک پرتفوی خیالی را تشکیل داده و مدیریت کنید. بنابراین با سنجیدن عملکرد خود، به استراتژی مناسب دست پیدا میکنید. البته عوامل دیگری نیز در انتخاب استراتژي مناسب، دخیل هستند که در ادامه با آنها بیشتر آشنا میشوید.
شرایط بازار و مدیریت پرتفوی
شاید مهمترین عامل در انتخاب استراتژی، شرایط بازار باشد. در یک بازار سراسر صعودی، روحیات شما به حاشیه میرود! به صورتی که حتی ریسکگریزترین افراد هم، با بیپروایی میتوانند سودهای عجیب و غریب کسب کنند. البته چنین بازارهایی کم پیدا میشود و بهتر است همیشه جانب احتیاط را رعایت کنید. اما به صورت کلی شرایط بازار عامل مهمی در انتخاب استراتژی مدیریت پرتفوی است، مخصوصاً در شرایط نزولی بازار، به استراتژيهای پرریسک اصرار نورزید تا باعث پشیمانی شما نشود
میزان سرمایه و اندازه پرتفوی
میزان سرمایه شما عامل دیگری است که اهمیت زیادی در مدیریت پرتفوی دارد. اگر سرمایه زیادی داشته باشید، با آسودگی بیشتری میتوانید با تقسیم متناسب،پرتفویی با تنوع بالا را شکل بدهید. اما افراد با سرمایههای کمتر باید دقت بیشتری داشته باشند. در این شرایط شکل دادن پرتفوی متنوع، میتواند ارزش هر بخش از پرتفوی را به قدری کوچک کند که بازدهی آن بخش ناچیز شمرده شود. البته مدیریت پرتفوی با سرمایه سنگین کار دشوارتری بوده و به زمان بیشتری نیاز دارد. از این جهت مدیریت یک پرتفوی کوچک، آسانتر است و نیاز به تنوعبسیار زیاد و تهیه همه انواع اوراق بهادار ندارد.
همچنین این سوال که چه تعداد سهام در پرتفوی داشته باشید، کاملاً به استراتژي شما و اندازه سرمایهتان بستگی دارد. به صورت کلی باید سعی کنید در عین حال که به فکر تنوع سبد سهام خود هستید، از پراکندگی آن جلوگیری کنید. نباید با تهیه تعداد بالای سهم، تحلیل آنها را برای خود دشوار کنید. بهترین تعداد سهام برای شما آن تعدادی است که بتوانید به صورت همزمان تحلیلشان کنید و در موقعیتهای لازم، واکنشهای مناسبی نشان بدهید.
انتظار و سطح توقع شما
عامل دیگری که میتواند در انتخاب استراتژي مناسب دخالت کند، سطح انتظار شماست. این موضوع، بیان دیگری از هدف شما در سرمایهگذاری است. با توجه به اینکه چه هدفی را در این راه دنبال میکنید، نوع استراتژي و روش شما نیز متفاوت میشود. کسب سود برای گذران زندگی یا پوشش تورم سالانه دو هدف متفاوت هستند که استراتژی متفاوتی نیز میطلبد.
جمعبندی
مدیریت پرتفوی از ضروریترین گامهای ورود به بازار سرمایه است و با مدیریت پرتفوی میتوانید کسب بازدهی خود را تنظیم کنید. مدیریت پرتفوی نامناسب میتواند باعث زیان و دلسردی شما شود. اما اگر بتوانید چینش مناسبی برای سبد سهام خود رقم بزنید، نیمی از مسیر موفقیت را پیمودهاید. پس این موضوع را جدی بگیرید و سعی کنید با تحقیق و بررسی، استراتژی مدیریت پرتفوی خودتان را پیدا کنید. در این مقاله با بررسی مدیریت پرتفوی، اهمیت آن و استراتژیهای مرتبط با آن سعی کردیم تا شما را در این مسیر همراهی کنیم.
بهینهسازی سبد سهام برمبنای روشهای تخمین ناپارامتریک
از جمله مسائل عمده ای که سرمایه گذاران بازارهای سرمایه با آن مواجه هستند، تصمیم گیری جهت انتخاب اوراق بهادار مناسب برای سرمایه گذاری و تشکیل سبد بهینه سهام است که این فرایند از طریق ارزیابی ریسک و بازده صورت می گیرد. از طرفی در بحث سبد سهام در صورتی که بازده دارایی ها دارای توزیع نرمال باشد از واریانس و انحراف معیار برای محاسبه ریسک استفاده می شود، اما در دنیای واقع بازده دارایی ها لزوماً نرمال نبوده و گاهی نیز تفاوت فاحش با توزیع نرمال دارد. مقاله حاضر با معرفی ارزش در معرض خطر مشروط (CVaR)، به عنوان معیار محاسبه ریسک در یک چارچوب ناپارامتریک و به ازای بازده معین سبد بهینه سهام را ارائه می دهد و این روش را با روش برنامه ریزی خطی مقایسه می کند. داده های مورد استفاده در این مقاله را بازده های ماهانه 15 شرکت منتخب از 50 شرکت برتر بورس اوراق بهادار تهران در زمستان 1392 تشکیل می دهند که در دوره زمانی فروردین ماه 1388 تا خرداد ماه 1393 در نظر گرفته شده اند. در نهایت سبد بهینه حاصل از به کارگیری دو روش ناپارامتریک و برنامه ریزی خطی ارائه شده و مقادیر CVaR آنها مورد مقایسه قرار گرفته است که در این مورد برتری روش ناپارامتریک نسبت به برنامه ریزی خطی را نشان می دهد.
کلیدواژهها
- ارزش در معرض خطر مشروط
- بهینهسازی پرتفوی
- تابع کرنل
- تخمین ناپارامتریک
موضوعات
- کنترل بهینه - بهینه سازی
عنوان مقاله [English]
portfolio optimization based on nonparametric estimation methods
نویسندگان [English]
- mahsa ghandehari 1
- azimeh shamshiri 2
- saeed fathi 3
1 Associate Professor, Faculty of Administrative Sciences and Economics, Isfahan University, Isfahan, Iran
2 Graduate Student of Financial Management, Isfahan University, Isfahan, Iran
3 Associate Professor, Faculty of Administrative Sciences and Economics, Isfahan University, Isfahan, Iran
چکیده [English]
One of the major issues investors are facing with in capital markets is decision making about select an appropriate stock exchange for investing and selecting an optimal portfolio. This process is done through the risk and expected return assessment. On the other hand in portfolio selection problem if the assets expected returns are normally distributed, variance and standard deviation are used as a risk measure. But, the expected returns on assets are not necessarily normal and sometimes have dramatic differences from normal distribution. This paper with the introduction of conditional value at risk ( CVaR), as a measure of risk in a nonparametric framework, for a given expected return, offers the optimal portfolio and this method is compared with the linear programming method.
The data used in this study consists of monthly returns of 15 companies selected from the top 50 companies in Tehran Stock Exchange during the winter of 1392 which is considered from April of 1388 to June of 1393.
The results of this study show the superiority of nonparametric method over the linear programming method and the nonparametric method is much faster than the linear programming method.
کلیدواژهها [English]
- Portfolio optimization
- conditional value at risk
- nonparametric estimation
- kernel function
اصل مقاله
- مقدمه
مدیریت پرتفوی سهام دربرگیرندۀ مجموعه ای ازقیمتهای مناسب در رابطه با خرید وفروش سهام است. این فرایند، مدیریت صحیح پول را نیز دربرمیگیرد؛ علاوه بر این، مدیریت پرتفوی سهام باعث کاهش ریسک و افزایش بازده میشود. در بهینهسازی پرتفوی سهام مسئلۀ اصلی انتخاب بهینۀ داراییها و اوراقبهاداری است که با مقدار مشخصی سرمایه میتوان تهیه کرد(فرناندز و گومز[1]، 2007).
هری مارکویتز بنیانگذار ساختاری مشهور به تئوری جدید پرتفو است. در تئوری جدید پرتفو، ریسک چنین تعریف شده است: «تغییرپذیری کل بازدهها حول میانگین بازده» و با استفاده از واریانس یا بهگونهای دیگر با استفاده از انحرافمعیار، محاسبه میشود(مارکویتز[2]، 1959).
مهمترین نقش این تئوری، ایجاد چارچوب ریسک- بازده برای تصمیمگیری سرمایهگذاران است. مدلی که وی مطرح کرده است، محور اصلی بسیاری از پژوهشها در زمینۀ مسائل مالی در دنیای واقعی است. مارکویتز برای ریسک سرمایهگذاری، مدل میانگین واریانس را در امر انتخاب داراییها و مدیریت پرتفوی سهام ارائه کرد. در این مدلْ میانگین، بازده موردانتظار را نشان میدهد و واریانس، بیانگر ریسک پرتفوی سهام است. انحرافمعیار و واریانس بهعنوان فرآیند مدیریت سبد سهام معیار سنجش ریسک با فرض نرمالبودن توزیع بازدهی است.
فرض نرمالبودن بازده موردانتظار، در بسیاری از مواقع درست نیست؛ زیرا بسیاری از پژوهشها نشان میدهند که شکل تابع توزیع دادهها دارای دو انتهای ضخیمتر نسبت به تابع نرمال است یا توزیع بازده چوله است. مشکل دیگر استفاده از واریانس است که سودهایی که فاصلۀ زیادی از میانگین دارند و برای سرمایهگذار مطلوب هستند نیز بهعنوان ریسک شناخته میشوند و در فرایند بهینهسازی به سهام با تابع توزیع کشیدهتر، وزن بیشتری داده میشود(مارکویتز، 1952).
این مشکلات سبب شد تا مدلهای جدیدی برای تشکیل سبد بهینۀ سهام پیشنهاد شود که فرض نرمالبودن دادهها را در نظر نمیگیرد.
راکفلر و اوریاسو[3](2000،2002)، یک معیار اندازهگیری جایگزین برای ریسک بیان کردند با عنوان ارزش در معرض خطر مشروط(CVaR). این معیار بهصورت میانگینریسکهایی که بزرگتر از ارزش در معرض خطر باشند تعریف میشود(یامای و یوشیبا[4]، 2000).
پیفلاگ[5](2000)، نشان میدهد که CVaR یک معیار منطقی برای اندازهگیری ریسک است که ویژگیهای مثبت زیادی دارد و شامل تحدب نیز میشود.
از نظر محاسباتی راکفلر و اوریاسو، مسئلۀبهینهسازی پرتفو با استفاده از mean-CVaR را به یک مسئلۀ برنامهریزی خطی تبدیل کردند. روش استاندارد دیگری که برای محاسبۀCVaR بهصورت گسترده رایج است استفاده از شبیهسازیمونتکارلو است.در اغلب موارد ذکرشده در ادبیات، فرض میشود که فاکتورهای ریسک(متغیرهای تصادفی)، توزیع احتمال شناختهشدهای یا توزیع پارامتری مشخصی دارند؛ اما در بعضی مواقع اطلاعات کمی درخصوص تابع چگالی یا احتمال فاکتورهای ریسک وجود دارد(لی[6]، 2007).
یائو و همکاران[7] (2012) نشان دادند از آنجایی که در بیشتر موارد فاکتورهای ریسک بردارهای تصادفی چندبعدی هستند، اگر تکنیک ناپارامتریک برای تخمین چگالی بردار تصادفی چندبعدی به کار گرفته شود، سرعت همگرایی پایین میآید؛ بنابراین در این مرحله از بردارهای تصادفی تکبعدی برای افزایش سرعت همگرایی استفاده میشود. نتایج محاسباتی که آنها انجام دادند نشان میدهد که رویکرد ناپارامتریک از روش برنامهریزی خطی بهتر است. این رویکرد دو مزیت دارد: اول، بعد مدل mean-CVaRدر رویکردناپارامتریکبرایبهینهسازی پرتفو n+1 است که nتعدادنمونهها است؛ اما بعد مدل در رویکردبرنامهریزی خطیn+1+T است که n تعداد داراییها و T تعداد نمونهها است؛ بنابراین رویکرد ناپارامتریک سریعتر از رویکرد برنامهریزی خطی است. دوم، مدل mean-CVaRناپارامتریک، مسئلۀبهینهسازی پرتفو را محدب نگه میدارد.
در این مقاله قصد داریم پرتفوی بهینه از پنجاه شرکت برتر بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از روش ارزش در معرض خطر مشروط برمبنای روشهای تخمین ناپارامتریک را برگزینیم.
2- پیشینۀ پژوهش
در این قسمت اشارهای کوتاه به برخی مطالعات صورتگرفته در این زمینهمیشود.
یان و همکاران (2007) در پژوهشی با استفاده از روشهایPSO[8]و GA[9]به انتخاب چنددورهای پرتفو با استفاده از عامل ریسک نیمواریانس پرداختهاند و نشان دادهاند که استفادۀ ترکیبی از این دو روش از کاربرد هریک از آنها بهتنهایی بهمراتب کاراتر است.
کریمی(1386) با استفاده از یکی از روشهای بهینهسازی محلی، به مقایسۀ مرزهای کارایی الگوهای مارکویتز و «ارزش در معرض ریسک» اقدام کرد و با توجه به قرارگیری مرزهای کارایی الگوی «ارزش در معرض ریسک» بالاتر از الگوی مارکویتز، این الگو را نسبت به الگوی مارکویتز کاراتر معرفی کرده است.
گل مکانی(1391) در مقالهای پس از توسعۀ مدل انتخاب سهام مارکویتز، روشی مبتنی بر ترکیب دو روش بهینهیابی اجتماع مورچگان و شبیهسازی تبرید – تدریجی پارتو، به کار گرفته است. بهمنظور اعتبارسنجی این روش، عملکرد آن را در بورس اوراق بهادار تهران با عملکرد چند روش فرااِبتکاری دیگر مقایسه کرده است. نتایج بهدستآمده حاکی از برتری روش پیشنهادی نسبت به سایر روشها است.
امیری و همکاران(1389) در مقالهای بهدنبال تعیین مدل مناسب تصمیمگیری برای سرمایهگذاری، با استفاده از فرایند تحلیل شبکه به بررسی شرکتهای قرارگرفته در هفت صنعت پرداختند. پس از بررسی بهینهبودن پرتفوی سهام انتخابشده از شرکتهای موجود در این صنایع براساس معیار شارپ و ترینر، جهت بهینهسازی پرتفوی سهام، الگوریتم ممتیک را به کار گرفتند. نتایج حاصل بیانگر این موضوع بود که الگوریتم ممتیک در دستیابی به جواب بهینۀمسئله بسیار توانمند بود و در مقایسه با الگوریتم ژنتیک در مدتزمان مشابه، نتایج بهتری را ارائه خواهد کرد.
یائو و همکاران (2012) در مقالهای با عنوان «انتخاب پرتفوی با استفاده از میانگین–ارزش در معرض خطر مشروط» که یک چارچوب تخمین ناپارامتریک است، در ابتدا فرمول تخمینشدۀ محاسبۀCVaR را با استفاده از تخمین ناپارامتریک تابع چگالی ضرر، در زمانهایی که فروش استقراضی مجاز است یا غیرمجاز، به دست آوردهاند و سپس ثابت کردهاند که هر دو مدل ناپارامتریک mean – CvaR مسائل بهینهسازی محدب هستند.
کهنسال و ناجکار(1392) در پژوهشی با عنوان «بهینهسازی بازده سهام با استفاده از بازدههای فازی تصادفی»، انتخاب پرتفوی با درنظرگرفتن مسائلی همچون بازدههای احتمالی آینده و بازدههای انتظاری نامعین را بررسی کردند. در انتخاب پرتفوی سهام فازی تصادفی، مدل بهصورت غیرخطی فرمولهبندی شده است و متغیرها بهصورت اعداد فازی تصادفی در نظر گرفتهشدهاند. سپس نتایج مدل بهینهسازی فازی و تصادفی با نتایج حاصل از روش حرکت تجمعی ذرات مقایسه شد و این نتیجه حاصل شد که بازده پرتفوی بهدستآمده با مدل بازده تصادفی بیشتر از وقتی است که روش حرکت تجمعی ذرات به کار گرفته شود.
هانن و فوزی[10] (2014)، در پژوهشی با عنوان «مدل میاگین- VaR[11]با نوسانات تصادفی»مسئلۀ تصمیمگیری برای انتخاب ترکیبی بهینه از یک دارایی ریسکی و یک دارایی خاص با استفاده از ماکزیممکردن تابع مطلوبیت با محدودیت VaRرا که با یک ضرر متناسب با بازده جاری محدود شده است، بررسی کردند. نتایج این پژوهش بیانگر این بود که محدودیت VaR، مقادیر سرمایهگذاریشده در دارایی ریسکی را رفتهرفته در طول زمان کاهش میدهد و نوسانات تأثیر مهمی بر جواب بهینه دارند.
3-روش پژوهش
این پژوهش از نظر هدف جزء پژوهشهای کاربردی است و ازنظر روش جزء پژوهشهای توصیفی-تحلیلی محسوب میشود.
1-3- روشهای ناپارامتریک
تابع چگالی احتمال، مفهومی اساسی در آمار و احتمال است که با دانستن آن میتوان به رفتار تصادفی تخمینکنندهها پی برد. البته تعیین توزیع تخمینکنندهها بهراحتی امکانپذیر نیست. درواقع بهوسیلۀ تابع چگالی احتمال است که میتوان به رفتار متغیرهای تصادفی پی برد. روشهای تخمین چگالی، عمدتاً به دو گروه اصلی تقسیمبندی میشوند: 1- تخمین پارامتری؛ 2- تخمین ناپارامتری.
در تخمین پارامتری فرض میشود که دادهها از یک خانوادۀ توزیع احتمال مانند نرمال با پارامترهای مجهول هستند. در این حالت، هدف تخمین از روی دادهها است. در تخمین ناپارامتری خود تابع چگالی fمجهول است و در این حالت، خود دادهها باید تخمین f را تعیین کنند(آمار، 1384).
با توجه به اینکه برآوردگر کرنل تعمیمی از برآوردگر ساده است در این پژوهش به بررسی این دو روش پرداختهشدهاست.
برآوردگرساده
بنابهتعریف، اگر X دارای تابع چگالی احتمالf باشد، آنگاه:
یک برآوردگر طبیعی از عبارت است از:
بنابراین برآوردگر ساده به این صورت تعریفمیشود:
حالاگرتابع w بهصورتزیرتعریفشود:
2-3- برآوردگر کرنل
تابع کرنل[12]، یک تابع غیرمنفی، حقیقی و انتگرالپذیر با هستۀK است. تابعی موزون و استاندارد که بهدلیلh=1 تابع موزون نامیده شده است. پارامتر h، پارامتر هموارسازی یا پهنای باند نامیده میشود(والتر زوچینی[13]،2003: 1505).
همانطور که اشاره شد برآوردگر کرنل تعمیمی از برآوردگر ساده بهمنظور فائقآمدن بر مشکلات برآوردگر ساده است. در برآوردگر ساده چنانچه تابع با وزن w را بهوسیلۀ تابع K بهنام تابع کرنل که در شرایط زیر صدق میکند جایگزین کنیم، برآوردگر کرنل با هستۀK حاصل میشود:
معمولاًK خود یک تابع چگالی احتمال متقارن مانند چگالی گاوسی است. به این ترتیب برآوردگر کرنل با هستۀK بهصورت زیر تعریف میشود(سیلورمن[14]، 1986: 659):
تخمین ناپارامتریک کرنل به انتخاب تابع کرنل حساس نیست؛ مثلاً میتواند بهصورت زیر باشد که دلیل انتخاب این هسته، نبودِ محدودیت بازهای برای متغیر v و همچنین یکضابطهای و پیوستهبودن آن است:
اما انتخاب پهنای باند یک مسئلۀ بحرانی و مهم است. برای تخمین ناپارامتریک ، براساس یک قاعدۀسرانگشتیh بهصورت زیر در نظر گرفته میشود(لی و راسین، 2007: 658):
که انحراف استاندارد از X است و میتواند به این صورت تخمین زده شود:
3-3- مدل ارزش در معرض خطر مشروط
راکفلر و اوریاسو(2000)، معیار جایگزینی با عنوان ارزش در معرض خطر مشروط (CVaR) برای محاسبۀ ریسک ارائه دادند که کمبود انتظاری نیز نامیده میشود. براین اساس CVaR بهعنوان میانگین ریسکهایی که بزرگتر و فراتر از ارزش در معرض خطر باشند، در نظر گرفته میشود.اگرچه VaR یک معیار بسیار رایج برای محاسبۀ ریسک است؛ اما فاقد یک سری خصیصههای ریاضیاتی مانند جمعپذیری و تحدب است و فقط زمانی که برمبنای انحراف استاندارد از توزیع نرمال باشد یک معیار ذاتی ریسک است؛اما در دنیای واقع در اکثر مواقع توزیع ضررها نرمال نیست؛زیرا توابع ضرر تمایل دارند گسستگی تجربی را نشان دهند. بنابراین با توجه به مطالعۀ آرتزنر و همکارانش VaRنمیتواند یک معیارذاتی ریسکباشد. با توجه به این نواقص معیار جدیدی با عنوان CVaRبرای سنجش ریسک ارائه شد.
4-3- تعریف CVaR
ارزش در معرض خطر[15]مشروط عبارت است از میانگین ریسکهایی که بزرگتر و فراتر از ارزش در معرض خطر باشند. به عبارت دیگر، α% از میانگین توزیع بازده متغیر تصادفی بزرگتر از ارزش در معرض خطر(یامای و یوشیبا، 2000: 60).
1-4-3-تعریف ریاضی CVaR
فرض میکنیم w ، یک بردار تصمیم و ، یک بردار تصادفی که بیانکنندۀ ارزش مبنای فاکتورهای ریسک و)f(w, ، تابع ضرر است. بهمنظور سادهشدن، فرض میکنیم که یک بردار تصادفی پیوسته است. برای یک پرتفوی مشخصw، احتمال ضرری که از یک آستانۀ بیشتر نشود با یک تابع احتمال تحت ℙ(.) نشان داده شده است:
ارزش در معرض خطر پرتفویwدر سطح اطمینان مشخص ، کمترین مقدار است که را نتیجه میدهد؛ یعنی:
بنابراین CVaRبهعنوان انتظار مشروط ضرر پرتفو که بیشتر یا مساوی VaR است تعریف میشود:
5-3- مدل برنامهریزی خطی mean-CVaR
اگرفرضشودکهتوزیعدادهها نامشخص است، اما یک تابع خطی از w است، بهمنظور حل مسئلۀبهینهسازیmean- CVaRازروشبرنامهریزی خطی استفادهمیشود؛ بنابراین مدل آن بهصورت زیر خواهد بود:
6-3- مدل ناپارامتریک mean- CVaR
اما اگر توزیع دادهها نامشخص باشد و از تخمین ناپارامتریکبرایتخمینتوزیعدادهها استفاده شود با توجه به روابط (5)، (14) و (15)مدل ناپارامتریکmean- CVaR که یکمسئلۀبهینهسازی محدب است، بهصورتزیرخواهدبود (ضمیمه):
4-بحث
اوراق بهادار موردبررسی در این پژوهش سهام شرکتهای لیستشده بین 50 شرکت برتر بورس اوراق بهادار تهران در زمستان 1392 بودهاست. ازاینبینشرکتهاییانتخابشدهاندکهدادههای کافی برای تخمین را در این بازۀ زمانی داشتهباشند.بنابراینشرکتهایمنتخباینپژوهشبه 15 شرکتکاهشیافتندکه در جدول (1) به آنها اشاره شده است:
فرآیند مدیریت سبد سهام
مشاوره رایگان
برای دریافت مشاوره در مورد چگونگی عضویت در صندوق و شرایط سبد های مختلف کافیست عدد 2 را به سامانه زیر پیامک کنید.
- 02191004770
- [email protected]
- تهران، خیابان بهشتی، پلاک 436، طبقه 4، واحد 15
خانه / سرمایه گذاری و بورس / استراتژی های مدیریت پرتفوی سهام باید چگونه باشند؟
استراتژی های مدیریت پرتفوی سهام باید چگونه باشند؟
ما در این مطلب قصد داریم شما را با انواع استراتژی مدیریت سبد سهام و مهمترین عواملی که مدیر پرتفوی باید برای تعیین نوع استراتژی خود در نظر بگیرد و استراتژی های تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوع آشنا کنیم.
قطعا موفقیت در بازار سهام شرکت ها مانند هر بازار دیگری نیاز به انتخاب یک استراتژی، رویکرد مناسب، نظم فکری و … دارد در غیر این صورت سرمایه گذاری فقط خرید و فروش های بدون برنامه ای می شود که سود یا زیان سرمایه گذار را بیشتر به بخت و اقبال و شانس وابسته خواهد ساخت نه به مهارت هایی مانند قدرت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیال ، پشت شکار در تحقیق، توانایی تصمیم گیری و …
قطعا اگر می خواهید یک سرمایه گذاری موفق در بورس انجام دهید باید استراتژی های مدیریت پرتفوی سهام را فرا بگیرید.
مدیریت سبد سهام و یا مدیریت پرتفوی چیست؟
عموما به انجام معاملات بورسی با در نظر گرفتن تمامی جوانب اقتصادی و سیاسی و با بکارگیری انواع استراتژی های مدیریت سهام و استفاده از ابزار و روش های تحلیل سهام همچون تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال را مدیریت سبد دارایی و مدیریت پرتفوی می گویند. در ادامه به انواع استراتژی مدیریت سبد سهام بیشتر آشنا خواهید شد.
انواع استراتژی مدیریت سبد سهام
برای انتخاب سیستم مدیریتی، باید از شاخص ریسک سیستماتیک (بتا) استفاده کرد. بتا حساسیت پرتفوی موردنظر با بازده بازار را مشخص میکند. مدیریت تهاجمی و فعال در بازار، بتای مخالف یک و مدیریت منفعل، بتای نزدیک به یک دارد و هرچه اختلاف بتا از یک بیشتر باشد، مدیریت باید فعالتر باشد.
برای مدیریت سبد سهام بهطوری کلی دو استراتژی منفعل و فعال وجود دارد که در ادامه به معرفی آنها می پردازیم.
استراتژی منفعل برای مدیریت سبد سهام
در استراتژی منفعل یا انفعالی، هدف اصلی نزدیک کردن بازده پرتفوی به بازده شاخص موردنظر می باشد که دلیل آن عدم توانایی پیشبینی جریان آتی بازار یا عملکرد قیمت سهام می باشد.
در استراتژی منفعل، نوع مدیریت پرتفوی به صورت خرید و نگهداری می باشد که در این شرایط خرید سهام بر مبنای چندین معیار انجام شده و تا پایان دوره سرمایهگذاری، حفظ میشود. بنابراین هیچگونه فعالیت خرید و فروشی پس از ایجاد پرتفوی وجود نخواهد داشت.
استراتژی منفعل، نامهای مختلفی همچون استراتژی سرمایهگذاری در شاخص نیز، دارد. در این حالت مدیریت هیچگونه تلاشی جهت شناسایی سهام با قیمت پایین یا با قیمت بالا از طریق روشهای تجزیه و تحلیل نمینماید و همچنین هیچگونه تلاشی در جهت پیشبینی حرکات کلی در بازار انجام نمیده.
چگونه پرتفوی شاخص انفعالی تشکیل دهیم؟
برای ایجاد پرتفوی با نگاه استراتژی انفعالی، سه روش مرسوم وجود دارد:
- پیگیری کامل: در این روش همه سهام موجود در شاخص به نسبت وزنشان در آن شاخص خریداری می شوند
- نمونهگیری: در این روش، مدیر پرتفوی تنها به خرید نمونهای از سهام فرآیند مدیریت سبد سهام که در شاخص مبنا وجود دارد، میپردازد.
- بهینهسازی یا برنامهریزی غیرخطی: در این روش از اطلاعات تاریخی تغییرات قیمتها و همبستگی بین سهام (ارتباط هر سهم با سهم دیگر) استفاده خواهد شد و بر این اساس ترکیب پرتفوی مشخص می شود.
استراتژی فعال برای مدیریت سبد سهام
استراتژی فعال عمدتاً به منظور هماهنگی با پیشبینیهای کوتاهمدت یا میان مدت بازار و سهم بکار میرود به معنی اینکه مدیر پرتفوی در فرآیند مدیریت سبد سهام حال خرید و فروش سهم است تا بتواند بازدهی بیش از بازدهی شاخص بازار (بازدهی متوسط بازار) کسب نماید.
سه نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، وجود دارد:
در این نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، سرمایهگذار با پیشبینی آینده بازار، حجم سرمایهگذاری را در بین اوراق بهادار تغییر میدهد و در صورت پیشبینی بازده بالاتر از متوسط برای پرتفوی، نسبت به تعدیل و اصلاح ریسک پرتفوی اقدام مینماید.
به بیان ساده مدیر پرتفوی اگر بداند بازار در روند نزولی (صعودی) قرار خواهد گرفت، بیشتر (کمتر) در اوراق بهادار با درآمد ثابت مثل اوراق مشارکت یا اوراق خزانه اسلامی، سرمایهگذاری میکند و حجم سرمایهگذاری در سهام را کاهش (افزایش) خواهد داد.
در این نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، سرمایهگذار وزن سهام زیر قیمت را در پرتفوی افزایش و وزن سهام بالای قیمت را کاهش خواهد داد. از این طریق ریسک پرتفوی نیز متنوع میشود و انتخابهای سهم بر سایر سهام اثر میگذارد.
این نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، مشابه استراتژی گلچین سهام است، با این تفاوت که واحد موردنظر بهجای سهام، صنعت است.
مهمترین عوامل برای تعیین نوع استراتژی خود
و اما مهمترین عواملی که مدیر پرتفوی باید برای تعیین نوع استراتژی خود در نظر بگیرد، به شرح زیر می باشد:
توجه داشته باشید که یک مدیر پرتفوی موفق در شرایط رونق بازار از استراتژی فعال و در شرایط رکودی از استراتژی مدیریت منفعل در بازار بهره خواهد گرفت.
در بازاری که میزان کارایی آن در سطح بالا قرار دارد، مدیریت منفعل استفاده خواهد شد و مدیران به سمت سرمایهگذاری در صندوقهای شاخصی و متنوع حرکت میکنند. در مقابل در بازارهای غیرکارا به تناسب وجود شکافها، مدیران به سمت بهرهگیری از توان تحلیلگری و مدیریت فعال حرکت خواهند کرد.
میزان و ظرفیت ریسکپذیری مدیران پرتفوی، نوع استراتژی که آنها در سبد سهام خود به کار میگیرند را مشخص میکند.
مدیران پرتفوی هایی با ارزش و حجم بالا، از سیستم مدیریتی منفعل استفاده میکنند و دلیل آن حجم بالای معاملاتی می باشد که در صورت تغییر پرتفوی، باید انجام دهند و در مقابل مدیر یک پرتفوی کوچک به سادگی میتواند با اجرای مدیریت فعال به جابهجایی سهام در پرتفوی خود بپردازد.
هرچه تحمل ریسک پرتفوی بالاتر رود از استراتژی منفعل به سمت استراتژی مدیریت فعال حرکت خواهد کرد.
سهامداران محافظهکار معمولاً استراتژی منفعل را به کار میگیرند و در مقابل سهامدارانی که انتظار سود بیشتری دارند از مدیریت پرتفوی فعال استفاده میکنند.
استراتژی های تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوع
برای سرمایه گذاری در بازار سهام، تشکیل یک سبد متنوع به عنوان یک روش غیر فعال اما تقریبا مطمئن شناخته شده که میزان ریسک را کاهش می دهد و بازده سرمایه گذاری را در سطح نزدیک به بازده کل بازار نگه می دارد.
اما یک سبد متنوع می تواند به چارچوبی برای آزمودن توانایی های یک شخص برای مدیریت دارایی تبدیل شود که در این صورت نمونه کامل مدیریت فعال خواهد بود.
تنوع بخشی برای کاهش ریسک
تنوع بخشی یک روش برای کاهش ریسک غیرسیستماتیک محسوب می شود. ریسک غیرسیستماتیک از تاثیرات رویدادهایی ناشی می شود که به طبیعت یک شرکت یا گروه خاصی از شرکت ها مرتبط بوده و لزوماً کل شرکت ها و یا کل بازار را مستقیما تحت تاثیر خود قرار نمی دهد.
برای نمونه، مدیریت ضعیف یک شرکت در توسعه بازار ممکن است سبب تضعیف موقعیت آن شرکت در برابر رقبا شده و سودآوری شرکت را نسبت به بقیه کاهش دهد و همین موضوع به افت قیمت سهم آن شرکت منجر شود.
بعنوان مثال همین رویداد به طور مستقیم بر بازده سهام شرکت های مرتبط اثر خواهد گذاشت و نه کل بازار.
توجه داشته باشید که “تنوع بخشی” از طریق ساختن یک سبد متشکل از سهام شرکت های مختلف می تواند ریسک غیرسیستماتیک را کاهش دهد.
اما در مقابل ریسک غیرسیستماتیک، ریسک سیستماتیک قرار دارد. ریسک سیستماتیک به تاثیرات مجموعه ای از رویدادهای کلی بر بازده طیف گسترده ای از شرکت ها و صنایع گفته می شود که به سادگی قابل پیش بینی یا کنترل نیستند.
بعنوان مثال، سیاست های مالی و پولی دولت ها، عملکرد کلی اقتصاد، مناقشات سیاسی، حوادث طبیعی، و تغییرات دائمی شرایط روانی بازار نمونه هایی از این رویدادها هستند که هر یک می تواند بازده کل بازار را به صورت مثبت یا منفی تحت تاثیر قرار دهد.
توجه داشته باشید که ریسک سیستماتیک با “تنوع بخشی” قابل کاهش نیست و ریسکی است که سرمایه گذار با ورود به یک بازار و با هدف کسب بازده بیشتر قبول خواهد کرد. به همین دلیل به ریسک سیستماتیک اصطلاحا ریسک بازار هم گفته می شود.
راه های تنوع بخشی
هر چه قدر تعداد سهم های یک سبد بیشتر و وابستگی بازده سهم ها به هم کمتر باشد و یا حتی منفی باشد، ریسک غیرسیستماتیک هم کمتر می شود. اما تنوع بخشی در عمل با چالش هایی همراه است که یکی از مهمترین آن ها “هزینه” می باشد.
برای نمونه حتی اگر یک سرمایه گذار بتواند سهام تمام شرکت های بورس را خریداری کند در عمل هزینه های معاملاتی (کارمزد) آن قدر بالا می رود که مزیت های ناشی از تنوع بخشی را بی معنا خواه کرد. علاوه بر هزینه اداره یک سبد بزرگ نیازمند صرف زمان و امکانات قابل توجهی می باشد.
سبد مبتنی بر ارزش بازار
در سبد مبتنی بر ارزش بازار، وزن سهام هر شرکت در سبد با توجه به ارزش بازار آن شرکت در مقایسه با دیگر سهم های سبد تعیین می شود.
به عنوان مثال، اگر ۱۰ سهم با بیشترین ارزش بازار انتخاب شده و ارزش بازار سهم اول نسبت به سهم دوم۲۰ درصد بیشتر باشد، وزن سهم اول در سبد هم باید ۲۰ درصد بیشتر از وزن سهم دوم باشد.
ارزش بازار شرکت برابر تعداد کل سهام شرکت ضرب در قیمت آن سهم است. وزن هر سهم در سبد هم با توجه به نسبت ارزش خرید آن سهم به کل ارزش سبد مشخص می شود.
بطور مثال یک میلیون تومان برای خرید ۱۰ سهم جهت تشکیل یک سبد در نظر گرفته شده اگر ۱۰۰۰ سهم یک شرکت به قیمت ۲۰۰ تومان خریداری شود ارزش خرید آن سهم ۲۰۰هزار تومان و وزن آن سهم در سبد معادل ۲۰ درصد است (۲۰۰هزار تومان تقسیم بر یک میلیون تومان).
برای اینکه این سبد یک سبد مبتنی بر وزن بازار باشد می بایست نسبت وزن سهم ها در سبد با نسبت ارزش بازار شرکت های مربوط به هر سهم موجود در سبد مطابقت داشته باشد.
سبد هم وزن
ساختار این سبد ساده است، چرا که وزن تمام سهم ها در سبد با یکدیگر برابر هستند؛ بدون توجه به اینکه ارزش بازار شرکت های مربوطه چقدر است. برای مثال در همان سبد یک میلیون تومانی، می بایست ۱۰۰ هزار تومان برای خرید هر یک از ده سهم اختصاص داده شود. خود سهم ها می توانند از میان بزرگ ترین شرکت ها بر اساس ارزش بازار انتخاب شوند.
Compatible data.
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipis scing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore magna aliqua.
enim ad minim veniam quis nostrud exercita ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat.
- Pina & Associates Insurance
- Payment at Contingency
- Amount of Payment
Two Most-Cited Reason
Consectetur adipiscing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore dolore magna aliqua. enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex commodo consequat. duis aute irure dolor in reprehenderit in voluptate.
سبدگردانی و مدیریت سبد چگونه انجام میشود؟
سبدگردانی که به آن خدمات مدیریت سبد به انگلیسی (Portfolio Management Service) هم گفته میشود، در کنار صندوقهای سرمایهگذاری، از مرسومترین روشهای سرمایهگذاری در بورس هستند. بعضیها فکر میکنند که سبدگردانی فقط مختص افراد تازهکار است. اما حرفهای یا غیرحرفهای فرقی ندارد، همه میتوانند از خدمات سبدگردانی استفاده کنند. سبدگردانی فرآیندی است که طی آن فرد خبره در امر سرمایهگذاری بر اساس خصوصیات، سطح ریسکپذیری و سرمایه هر سرمایهگذار (در قالب قراردادی مشخص، به منظور کسب سود برای سرمایهگذار)، سبدی مناسب او تشکیل داده و به صورت مستمر بر آن نظارت و اعمال مدیریت میکند (به عبارت دیگر سبدگردانی یعنی: سپردن سرمایه به فردی با نام سبدگردان که او مسئولیت مدیریت سبد سرمایهگذار را بر عهده میگیرد و با استفاده از دانش و تجربهاش سهمهای گوناگون را خرید و فروش میکند). همچنین، با توجه به تغییر عوامل اثرگذار بر محیط سرمایهگذاری، تصمیمات لازم در جهت رسیدن به اهداف سبد و افزایش ارزش آن از طرف مدیر سبد اتخاذ میشود.
در امر سبدگردانی هرگونه سرمایهگذاری توسط سبدگردان مانند تصمیم به خرید، فروش یا نگهداری اوراق بهادار یا افتتاح سپردههای بانکی، به نام شخص سرمایهگذار و از سبد اختصاصی او جهت کسب سود بیشتر انجام می شود. مهمترین تفاوت شرکتهای سبدگردان با سایر نهادهای مالیِ ادارهکننده وجوه، مانند صندوقهای سرمایهگذاری مشترک این است که این شرکتها بیش از محصولمحور بودن، مشتریمحور نیز هستند، بدین معنی که در شرکتهای سبدگردان ابتدا با ارزیابی ظرفیت ریسکپذیری و اهداف هر مشتری، نیازهای سرمایهگذاری وی مشخص و سپس اقدام به تشکیل سبد اختصاصی برای او میگردد؛ و سبدگردان همه عوامل مهم تاثیرگذار بر قیمت سهام را در نظر میگیرد تا به اهداف مورد نظر سبد و افزایش ارزش سهام برسد و بر اساس آن، تصمیمات لازم را میگیرد. سبدگردانی با استفاده از توان حرفهای مدیر سبد و مشاورههای تیم مدیران سرمایهگذاری، برتری محسوسی نسبت به سایر معاملهگران پیدا میکند. مزیت عمده سبدگردانی در استفاده از توان حرفهای مدیر سبد و مشاورههای تیم مدیران سرمایهگذاری است. این مسأله باعث میگردد که تمام تصمیمات گرفته شده با دقت و بررسی لازم بر روی گزارشهای مالی و اخبار بازار سرمایه به انجام برسد و در واقع ارجحیت و تمایز سبدگردانی نسبت به سرمایهگذاری انفرادی و یا از طریق سایر نهادهای بازار سرمایه در همین نکته نهفته است.
سبدگردانی کار سادهای نیست، جابهجا کردن سرمایه بین چند سهم و خرید و فروش آنها، طوری که ریسک پایین، سود بالا و ضرر کمترین مقدار باشد، این کار نیاز به دانش و تجربه و صرف وقت دارد. برای همین شاید بعد از سالها سرمایهگذاری و تحمل ضررهای سخت، بشود گفت یک نفر میتواند سبدگردان باشد و سبدگردانی کند. لازم به ذکر است که سبدگردان یک شخص حقوقی است، نه حقیقی. در حال حاضر هم فقط کارگزاریها و چند شرکت سبدگردانی از سازمان بورس و اوراق بهادار مجوز فعالیت در این زمینه را اخذ کردهاند. توافقات بین سبدگردان و سرمایهگذار و همچنین درصد سودی که نصیب سبدگردان میشود، در قالب یک قرارداد بین سبدگردان و سرمایهگذار ثبت میشود. مواردی از قبیل میزان تعهدات سبدگردان در قبال سرمایهگذار، میزان کارمزدی که سرمایهگذار به ازای دریافت خدمات باید به سبدگردان پرداخت کند و نحوه گزارشدهی سبدگردان به سرمایهگذار نیز در این قرارداد ذکر میشوند. همچنین میزان حداقل سرمایه برای سبدگردانی، از طرف شرکت سبدگردان تعریف میشود.
مهمترین و حساسترین بخش در مورد اینکه مدیریت سبد خود را به کدام یک از سبدگردانهای رسمی بدهیم، انتخاب مناسبترین سبد گردان است. چهار معیار زیر از مهمترین نکات در انتخاب یک سبدگردان مناسب است:
الف- سابقه سبدگردان در مدیریت داراییها و میزان بازدهی کسب شده در آنها
ب- دارا بودن ساختار سبدگردانی و تیم تحلیل
ج- مقدار منابع در اختیار
د- خوشنامی در بازار سرمایه
شرکتهای سبدگردانی عملکرد متفاوتی در بازدههای زمانی مختلف دارند، ممکن است عملکرد یک شرکت در یک بازه بسیار خوب بوده باشد اما در بازهای دیگر عملکرد خوبی نداشته باشد. بنابراین برای انتخاب بهترین گزینه باید از شرکت انتخابی خود بخواهید که میزان بازدهی شرکت در بلند مدت مثلا یک بازه زمانی چهار یا پنج ساله را در اختیار شما قرار بدهد و با توجه به گذشته آن تصمیم بگیرید. در فرآیند مدیریت سبد اختصاصی در شرکت سبدگردان نوویرا، تصمیمگیری برای خرید، فروش یا نگهداری اوراق بهادار تحت مدیریت، براساس اطلاعات جمعآوری شده در سطوح اقتصاد کلان، صنعت مربوطه و شرکت مورد نظر بر مبنای روشهای علمی صورت میپذیرد. تحلیل آماری اطلاعات بر مبنای روشهای استاندارد، بررسی دقیق تأثیرات متغیرهای مختلف موثر بر اوراق بهادار و کمیسازی این تغییرات جهت پیشبینی عایدات آتی، از جمله رویههای عملیاتی شرکت میباشد.
تجزیه و تحلیل سرمایه گذاری
تحلیل سرمایه گذاری، معیاری وسیع است که دربردارنده ارکان ارزیابی دارایی ها، بخش ها، و روندهای مالی می باشد. این عمل می تواند شامل تحلیل سوابق گذشته به منظور پیش بینی عملکرد آینده، انتخاب بهترین ابزار سرمایه گذاری مطابق میل سرمایه گذار، ارزیابی اوراق بهادار یا دسته ای از آنها، برای ریسک، پتانسیل بازدهی یا نوسان قیمت نیز باشد.
تحلیل سرمایه گذاری، کلید استراتژی های ایمن سرمایه گذاری است.
تحلیل سرمایه گذاری چگونه کار می کند
تحلیل سرمایه گذاری می تواند در تشخیص عملکرد سرمایه گذاری و اینکه چقدر برای سرمایه گذار مناسب است، کمک کند. عوامل کلیدی در تحلیل سرمایه گذاری شامل قیمت اولیه، مدت زمان مورد انتظار برای حفظ سرمایه گذاری، و نقش سرمایه گذاری در سبد سهام می باشد.
در سرمایه گذاری، یک روش برای همگان مناسب نیست. در کنار انواع مختلفی از سرمایه گذاران با اهداف، افق های زمان، و درآمدهای متنوع، اوراق بهاداری نیز هستند که بیشترین تطابق را با پارامترهای مذکور دارند. ممکن است سرمایه گذاران مسن تر، ریسک پذیرتر از همتای جوان تر خود باشند که برای دوران بازنشستگی خود پس انداز می کنند.
تحلیل سرمایه گذاری، می تواند نمای کلی یک راهبرد سرمایه گذاری، از نظر فرایندهای انجام شده در ساخت آن، نیازها و موقعیت مالی در آن زمان، اثرات تصمیم ها بر سبد سهام، و در صورت نیاز، اصلاح آن را نیز ارزیابی کند.
سرمایه گذارانی که قادر به تحلیل سرمایه گذاری خود نیستند، می توانند از مشاور سرمایه گذاری یا متخصصان مالی دیگر کمک بگیرند.
انواع تحلیل سرمایه گذاری
علیرغم تنوع بالا در روش های تحلیل اوراق بهادار، بخش ها، و بازارها، تحلیل سرمایه گذاری می تواند به چند بخش کوچک تقسیم گردد.
بالا-پایین در مقابل پایین-بالا
هنگام تصمیم گیری های مربوط به سرمایه گذاری، سرمایه گذاران می توانند از دو رویکرد پایین-بالا یا بالا-پایین بهره برداری نمایند. تحلیل سرمایه گذاری پایین-بالا، شایستگی های سهام، مثل ارزش گذاری، صلاحیت مدیریت، قدرت قیمت گذاری، و سایر مشخصات منحصر به فرد سهام و کمپانی مربوطه را آنالیز می کند. این روش، برای طبقه بندی سرمایه، بر چرخه های اقتصادی یا بازار تمرکز ندارد. در واقع، هدف این روش پیدا کردن بهترین شرکتها و سهام بدون در نظر داشتن روندهای بزرگتر است. به دیگر سخن، سرمایه گذاری پایین-بالا رویکرد خرد را به کلان ترجیح می دهد.
رویکرد کلان، تحلیل بالا-پایین است. این روش قبل از تصمیم گیری راجع به سرمایه گذاری در کمپانی های مشخص، بر روندهای اقتصادی، بازار، و صنعت تاکید دارد.
تحلیل بنیادی در مقابل تکنیکال
روشهای دیگر تحلیل سرمایه گذاری، شامل تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال است. تحلیل بنیادی بر ارزیابی سلامت مالی شرکت ها به همراه چشم انداز اقتصادی متمرکز است. کاربران این نوع تحلیل، به دنبال سهامی می گردند که از نظرشان کم ارزش اند – با قیمتی کمتر از ارزش ذاتی خود تجارت می شوند. معمولا با استفاده از تحلیل پایین-بالا، این سرمایه گذاران سلامت مالی، چشم اندازهای آینده، پتانسیل سود سهام، و خندق اقتصادی کمپانی را ارزیابی کرده تا راجع به سرمایه گذاری تصمیم بگیرند.
تحلیل تکنیکال، بر ارزیابی الگوهای قیمت سهام و پارامترهای آماری، به وسیله گراف ها و نمودارهای محاسبه شده توسط کامپیوتر تاکید دارد. برخلاف تحلیلگران بنیادی، که هدفشان ارزیابی ارزش ذاتی سهام است، تحلیلگران تکنیکال روی الگوهای قیمت سهام، سیگنال های معاملاتی و ابزارهای متنوع دیگر، به منظور دریافتن قدرت یا ضعف سهام، تمرکز دارند.
دیدگاه شما