شاخص GDP چیست؟


جمع ارزش افزوده =۸۰۰+ ۱۰۰۰+ ۱۰۰۰= ۲۸۰۰ ریال.

تولید ناخالص داخلی چیست؟ | تفاوت تولید ناخالص داخلی (GDP) با تولید ناخالص ملی (GNP)

تولید ناخالص داخلی، Gross Domestic Product یا GDP، به معنی تمام پول یا ارزش بازار یک کشور است که شامل همه‌ی کالاها و خدمات تمام شده در محدوده‌ی مرزهای یک کشور در بازه‌ی زمانی مشخص است. این شاخص به عنوان یک ارزیابی کلی تولیدات داخلی، می‌تواند تابلویی باشد که سلامت اقتصادی کشورها را در یک نگاه نشان دهد. اگرچه GDP بیشتر سالانه محاسبه می‌شود،‌ می‌توان آن‌ را فصلی نیز محاسبه کرد. در این مقاله از درگاه پرداخت پی‌پینگ به این سوال به طور کامل پاسخ می‌دهیم که این نوع تولید GDP چیست و چگونه محاسبه می‌شود.

تاریخچه‌ی تولید ناخالص داخلی چیست؟

اولین مفهوم تولید ناخالص داخلی در اواخر قرن ۱۸ میلادی شکل گرفت. این مفهوم مدرن توسط یک اقتصاد دان آمریکایی به نام سیمون کزنت در سال ۱۹۳۴ توسعه پیدا کرد و در کنفرانس برتن وودز در سال ۱۹۴۴، GDP رسما پایه‌ای‌ترین شاخص ارزیابی اقتصاد کشورها نام گرفت.

منظور از کلمه‌ی «تولید» در GDP چیست؟

تولید در عبارت تولید ناخالص داخلی به معنی تولیدات و یا خروجی اقتصادی کالا و خدمات فروخته شده در بازار است.

چه تولیداتی در GDP موثراند؟

خدمات و کالاهای نهایی که در ازای دریافت پول فروخته می‌شوند. فقط فروش‌ کالاهای نهایی به شمار می‌روند؛ زیرا تراکنش‌های واسطه‌ای برای ساخت محصول نهایی (مانند خریدن چوب یک مبل) در قیمت نهایی که آن محصول فروخته شده لحاظ می‌شود.

چه تولیداتی در GDP موثر نیستند؟

  • کار بدون دست‌مزد: کارهای انجام شده داخل خانواده،‌ کارهای داوطلبانه، خیریه و … .
  • کاری که پاداش آن با پول قابل پرداخت نیست
  • کالاهایی که برای فروش در بازار ساخته نشده اند
  • کالاهایی که به صورت پایاپای معاوضه شده‌ اند
  • بازار سیاه: اقتصاد زیرزمینی که اجناس و خدمات غیر قانونی و خارج از مدیریت دولت معامله می‌شوند
  • فعالیت‌های غیرقانونی
  • پرداخت‌های واسطه‌ای:‌ که در آن‌ها هیچ کالا و خدماتی در میان نیست
  • فروش کالای دست دوم و استفاده شده
  • کالا و خدمات میانی که منجر به ساخت سایر کالاها و خدمات می‌شوند

منظور از کلمه‌ی «ناخالص» در GDP چیست؟

کلمه‌ی ناخالص به این معنی است که تولیدات بدون در نظر گرفتن مصارف آینده‌شان به شمارش در می‌آیند. یک تولید ممکن است برای مصرف، برای سرمایه گذاری و یا برای جایگزینی با یک دارایی استفاده شود. در همه‌ی این موارد، رسید نهایی فروش تولیدات به تولید ناخالص داخلی اضافه می‌شود.

در عوض از عبارت «تولید خالص» برای تولیداتی که صرف جایگزینی با سایر دارایی‌ها می‌شوند (تا با استهلاک مقابله کند)، استفاده نمی‌شود. عبارت تولید خالص فقط برای تولیدات مصرفی و سرمایه گذاری به کار می‌رود.

منظور از کلمه‌ی «داخلی» در GDP چیست؟ (تفاوت GDP با GNP و GNI)

تولید ناخالص داخلی GDP

کلمه‌ی داخلی به این معنی است که معیار سنجش مرزهای جغرافیایی است. تولیدات و کالاهایی شمرده می‌شوند که در داخل مرزهای آن کشور تولید شده‌اند، فارغ از ملیت سازنده‌ی آن‌ها. برای مثال تولیدات یک شرکت که مالک آن آلمانی است اما شرکت در آمریکا قرار دارد، جزو GDP آمریکا به شمار می‌رود.

تولید ناخالص ملی GNP

در مقایسه با GDP، کلمه‌ی «ملی» در تولید ناخالص ملی یا GNP بیان می‌کند که معیار سنجش شهروند بودن یا به عبارتی ملیت مالکان شرکت‌هاست. تولیدات و کالاهایی به حساب می‌آیند که توسط آن ملیت تولید شده‌اند؛ بدون درنظر گرفتن مکان و کشوری که شرکت در آن وجود دارد. برای مثال تولیدات یک شرکت که مالک آلمانی دارد و در آمریکاست، جزو GNP آلمان به حساب می‌آید.

درآمد ناخالص ملی GNI

درآمد ناخالص ملی نیز از این جهت مشابه تولید ناخالصی ملی است زیرا معیار سنجش هر دو ملیت است نه جغرافیا؛ تفاوت آن‌ها در نحوه‌ی محاسبه است که در ادامه‌ی مقاله با انواع محاسبه‌ی GDP آشنا می‌شویم. GNP از روش تولید محور و GNI از روش درآمد محور برای محاسبه بهره می‌برد. از لحاظ نظری باید هر دو این روش‌ها نتیجه‌ی یکسانی بدهند.

تفاوت تولید ناخالص داخلی اسمی یا رایج Nominal با تولید ناخالص داخلی واقعی یا ثابت Real

تولید ناخالص اسمی مقدار GDP بدون در نظر گرفتن هرگونه تورم است. درصورتی‌ که تولید ناخالصی واقعی با در نظر گرفتن تورم (افزایش قیمت‌ها) و یا رکود قیمت‌ها محاسبه می‌شود. GDP واقعی به ما نشان می‌دهد که آیا خروجی کار به خاطر تولید بیش‌تر افزایش داشته، یا به خاطر افزایش قیمت‌ها. از این تولید واقعی برای محاسبه‌ی میزان رشد GDP استفاده می‌شود.

نحوه‌ی محاسبه‌ی تولید ناخالصی داخلی چیست؟

تولید ناخالص داخلی با سه روش محاسبه می‌شود. محوریت هر یک به ترتیب، تولید، هزینه و یا درآمد است و انتظار داریم همگی نتایج یکسانی به ما بدهند.

  • روش تولید محور: جمع «ارزش افزوده» (تمام فروش منهای ارزش ورودی‌های واسطه) در هر مرحله از تولید.
  • روش هزینه محور: جمع خریدهای کاربران نهایی
  • روش درآمد محور: جمع درآمد حاصل شده از موارد تولیدی

فرمول تولید ناخالص داخلی چیست؟

در این‌جا فرمول محاسبه‌ی این تولید با روش هزینه محور را می‌بینیم.

تولید ناخالص داخلی = مصارف شخصی + سرمایه‌گذاری ناخالص خصوص + سرمایه گذاری دولتی + خرج‌های دولت + صادرات منهای واردات

تولید ناخالصی داخلی معمولا توسط سازمان ملی آمار کشورها زیر نظر استاندارد بین‌المللی محاسبه می‌شود. تولید ایران در حال حاضر در سال ۲۰۲۰ حدود 454 میلیارد دلار است.

نرخ رشد تولید ناخالص داخلی چیست؟

این شاخص با محاسبه‌ی درصد تغییرات GDP واقعی (با در نظر گرفتن تورم) از یک بازه‌ی زمانی تا یک بازه‌ی دیگر به دست می‌آید. معمولا این مقایسه بین آخرین فصل یا آخرین سال با دوره‌ی قبلی خود حاصل می‌شود. این شاخص می‌تواند عددی مثبت یا منفی باشد که در صورت منفی شدن بیان‌گر فشار اقتصادی در آن برهه است.

تولید ناخالص داخلی سرانه (به ازای هر نفر) چیست؟ PPP

این عدد از تقسیم تولید ناخالص داخلی اسمی به جمعیت کل آن کشور محاسبه می‌شود. این عدد بیان‌گر خروجی اقتصادی هر فرد به طور میانگین در یک کشور است. جمعیت محاسبه شده در آن سال با GDP همان سال حساب می‌شود. این شاخص به نوعی بیان‌گر سطح زندگی افراد در یک کشور است. مثلا کشور قطر بیش‌ترین تولید ناخالص داخلی سرانه و کشور‌های آفریقایی کم‌ترین شاخص GDP چیست؟ آن را دارند.

تولید ناخالص داخلی برای اقتصاد دانان و سرمایه گذاران

همان‌طور که تصور می‌شود،‌ تولیدات و رشد اقتصادی که با GDP محاسبه می‌شود، تاثیر بزرگی بر تک تک اعضای آن اقتصاد دارد. برای مثال وقتی اقتصاد سالم باشد،‌ بی‌کاری کم‌تری داریم و با افزایش تقاضای نیروی کار برای رشد اقتصادی، حقوق کارمندان نیز افزایش می‌یابد. اقتصاددانان با نگاه به رشد مثبت GDP، میزان شکوفایی یک اقتصاد را محاسبه می‌کنند. در نقطه‌ی مقابل با دیدن رشد منفی در GDP متوجه می‌شوند اقتصاد در بحران قرار دارد.

تغییرات چشم‌گیر در این نوع تولید، تاثیرات چشم‌گیری در بازار سرمایه‌ی کشورها به همراه دارد. دلیل آن نیز زیاد پیچیده نیست زیرا یک اقتصاد مریض معمولا درآمدهای پایین‌تری نیز نصیب شرکت‌هایش می‌کند. سرمایه گذاران در شکل دهی استراتژی‌های معاملاتی و سرمایه‌گذاری خود همواره اثر تغییرات تولید ناخالص داخلی را لحاظ می‌کنند. البته لازم به ذکر است نمی‌توان با این نگاه بازارهای سرمایه را به طور دقیقی پیش‌بینی کرد و نیاز به سایر ابزارها و استراتژی‌های تحلیل هم‌چنان پابرجاست.

تا چه میزان با «شاخص های کلان اقتصادی » آشنا هستید؟

ممکن است در درس اقتصاد کلان یا حین مشاهده اخبار روزانه با جی دی پی یا تولید ناخالص داخلی آشنا شده باشید.

GDP شاخص مهمی برای اقتصاددانان و سرمایه‌گذاران است زیرا نشان‌دهنده رشد و تولید اقتصادی است.

وقتی اقتصاد شکوفایی داریم، به طور معمول نرخ بیکاری پایین‌تر است و دستمزدها افزایش می‌یابند،

زیرا بنگاه‌های اقتصادی، نیروی‌کار بیشتری استخدام می‌کنند تا پاسخگوی تقاضای در‌حال‌ رشد اقتصاد باشند.

سرمایه‌گذاران نیز به جی دی پی توجه می‌کنند

زیرا هر تغییر قابل توجه در آن٬ چه افزایش یا کاهش، می‌تواند تاثیری غیرقابل چشم‌پوشی در بازار سهام داشته باشد.

بصورت کلی، در یک اقتصاد ضعیف، درآمد شرکت‌ها کمتر است و این به عبارتی باعث کاهش ارزش سهام آن شرکت‌ها می‌شود. در ادامه این مطلب به بررسی تعاریف پایه‌ای برای درک بهتر جی‌دی‌پی می‌پردازیم.

جی دی پی (GDP) مخفف عبارات «Gross Domestic Product» به معنی «تولید ناخالص داخلی» است.

جی دی پی در حقیقت،

نشانگر کل ارزش پولی تمام کالا‌های نهایی و خدمات تولید شده‌ در یک کشور و در طی یک بازه ‌زمانی (به طور کلی یک سال) است.

کالای نهایی برعکس کالای واسطه، کالایی خواهد بود که توسط مشتری خریداری می‌شود و به مصرف می‌رسد. مفهوم کالای نهایی در تقابل با کالای واسطه‌ای قرار دارد.

کالای واسطه‌ای یا نیمه تمام، به شاخص GDP چیست؟ کالایی می‌گویند که از آن برای تولید کالاها یا خدمات دیگر استفاده و در نهایت به خریدار فروخته و مصرف خواهد شد.

عبارت «داخلی» در «تولید ناخالص ‌داخلی» این مفهوم را می‌رساند که محدوده شمول محاسبه کالاها در جی‌‌دی‌پی به صورت جغرافیایی تعیین شده ‌است.

در محاسبه جی دی پی، به کالاها و خدماتی توجه می‌کنیم که در داخل یک کشور و نه خارج از مرزهای آن، تولید شده‌ باشند،

فارغ از اینکه ملیت تولیدکننده چیست.

برای مثال، محصولات یک کارخانه چینی در ایران به عنوان بخشی از تولید ناخالص ملی ایران محاسبه خواهد ‌شد.


برای مثال

چوبی که نجار از چوب‌‌بُر تهیه می‌کند کالای واسطه‌ای به شمار می‌آید.

نجار پس از خریداری چوب و تبدیل آن به صندلی، آن را به عنوان کالای نهایی به خریداران می‌فروشد.

جی دی پی در واقع رایج‌ترین شاخص برای اندازه‌گیری میزان فعالیت اقتصادی است.

مفهوم پایه‌ای جی دی پی برای اولین بار، در اواخر قرن ۱۸ میلادی بکارگرفته شد.

مفهوم امروزی آن توسط اقتصاد‌دان آمریکایی، «سایمون کوزنتس» (Simon Kuznets)، در سال ۱۹۳۴ بوجود‌ آمد

و در مجمع «برتون‌وودز» (Bretton-Woods) به عنوان معیار اصلی برای بررسی اقتصاد کشورها در سال ۱۹۴۴ برگزیده شد.

سرمایه‌گذاران دائما نرخ رشد را رصد می‌کنند تا بتوانند تخصیص دارایی‌های خود را همگام با سرعت تغییرات تنظیم نمایند.

علاوه بر این، سرمایه‌گذاران نرخ رشد کشورها را مقایسه می‌کنند تا ببینند بهترین فرصت‌های سرمایه‌گذاری در کدام کشورها فراهم است.

بسیاری از آنها دوست دارند سهام شرکت‌هایی را خریداری کنند که سرعت رشد بالایی دارند.

در آمریکا، بانک مرکزی برای تصمیم‌گیری در خصوص اجرای سیاست‌های انبساطی برای مقابله با بحران اقتصادی یا سیاست‌های انقباضی

برای جلوگیری از تورم از نرخ رشد استفاده می‌کند.

مثلا، فرض کنید نرخ رشد شتاب پیدا کرده است،

ر این صورت بانک مرکزی برای متوقف نمودن تورم نرخ بهره را بالا می‌برد.

در این صورت، اقبال به سرمایه‌گذاری با بهره‌ی ثابت بیشتر می‌شود؛

چرا که در سال آینده نوسان نرخ بهره بالا خواهد رفت. اگر نرخ رشد کاهش یابد یا منفی شود،

بیکاری و تعدیل نیرو در کشور در طول چند ماه افزایش می‌یابد. نزول رشد به این معناست که درآمدهای ناشی از کسب‌و‌کار پایین آمده است.

همچنین از گزارش‌های تولید ناخالص داخلی می‌توان دریافت که چه بخش‌هایی از اقتصاد در حال رشد و چه بخش‌هایی در حال نزول هستند.

این به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند که تشخیص دهند سرمایه‌های خود را در کدام حوزه‌ها وارد کنند.

تولید ناخالص ملی

تولید ناخالص ملی (Gross National Production) که به اختصار GNP یکی از اصطلاحات علم اقتصاد بوده و از معیارهای اندازه‌گیری در اقتصاد کلان است. و به معنای ارزش پولی مجموع كالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل یك كشور در یك سال مشخص (تولید ناخالص داخلی) منهای ارزش پولی كالا و خدمات تولید شده در داخل توسط خارجی‌ها به اضافه ارزش پولی كالا و خدمات تولیدشده توسط شهروندان آن كشور در سایر كشورهای خارجی است.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه

[ویرایش]
عمده‌ترین پیشرفت حسابداری ملی طی دوران جنگ جهانی دوم و همزمان با شکل‌گیری اقتصاد کلان اتفاق افتاد. کشورهای درگیر در جنگ، از جمله آمریکا و انگلستان، به منظور برنامه‌ریزی هزینه‌های جنگ، این چارچوب را گسترش دادند.
پیشرفت بعدی این حسابداری به منظور مقابله با بحران برزگ دهه ۱۹۳۰ تحقق یافت. در این راستا شاخص تولید ناخالص ملی با کارکردهای مختلف پا به عرصه وجود گذاشت و یکی از اهداف و کاربردهای نظام حساب‌های ملی شناخت وضعیت و بررسی عملکرد اقتصاد یک کشور است.


با استفاده از این شاخص اولا می‌توانیم رشد و توسعه کشور را محاسبه و با دیگر کشورها مقایسه نماییم ثانیا این شاخص معیاری برای محاسبه رفاه جامعه می‌باشد و ثالثا معیاری برای مقایسه رشد بین کشور‌ها نیز می‌باشد. تولید ناخالص داخلی مهم‌ترین و متداول‌ترین شاخص‌اندازه گیری فعالیت در سطح اقتصاد کلان است و ارزش تولید کالا و خدمات نهایی را در اقتصاد داخلی یک کشور‌ اندازه‌گیری می‌کند.

۲ - تعریف

[ویرایش]
تولید ناخالص ملی (Gross National Production) که به اختصار GNP نیز گفته می‌شود «عبارتند از ارزش پولی کالا و خدمات نهایی تولید شده و مبادله‌شده در یک اقتصاد طی یک دوره زمانی مشخص (معمولا یک سال) می‌باشد.» و به لحاظ ریاضی از فرمول زیر به دست می‌آید:

۲.۱ - نکات


۱: در نظر گرفتن ارزش ریالی تمام کالاها و خدمات؛ چون کالاها از نظر جنس و نوع متفاوت است لذا جمع‌زدن مقادیر فیزیکی (مثل کیلو، متر، تن و غیره) مقدور نمی‌باشد. لذا برای رسیدن به ارزش کل، از ارزش ریالی استفاده شده است.
۲: در نظر گرفتن ارزش تمام کالا و خدمات نهایی؛ چون از احتساب مضاعف جلوگیری شود. به عبارتی در این روش ارزش کالاهای واسطه‌ای در نظر گرفته نمی‌شود.
الف: کالاهای و خدمات نهایی یعنی در آخرین مرحله از فروش باشند و برای فروش مجدد خریداری نشوند.
ب: کالاها و خدمات واسطه‌ای یعنی کالا و خدماتی که فقط به عنوان نهاده در تولید سایر کالاها به کار می‌روند.
ج: نهایی یا واسطه بودن بسته به نوع کالا و خدمت است. مثلاً: خدمات یک کارگر در بنگاه نجاری: یک خدمات واسطه‌ای است؛ اما خدمات یک کارگر در تعمیرات لوازم خانگی خدمات نهایی است.
۳: در نظر گرفتن تمامی کالا و خدمات تولید شده و مبادله شده در اقتصاد؛ کالا و خدماتی در تولید شاخص GDP چیست؟ ناخالص ملی محاسبه می‌شوند که در بازار مبادله شوند. لذا فعالیت خانم خانه‌دار یا غذا درست کردن یا نگه‌داری فرزندان در خانه و غیره در تولید ناخالص ملی محاسبه نمی‌شود.

۲.۲ - استثنائات

الف) کالا و خدماتی که در بازار مبادله می‌شوند اما در تولید ناخالص ملی محاسبه نمی‌شوند: مانند:
۱: مبادله کالاهای دسته دوم (کهنه) و مبادله دارایی‌ها (مانند زمین، اوراق قرضه، مستغلات)؛ چون قبلا محاسبه شده است.
۲: کالاها و فعالیت‌های غیرمشروع و غیرقانونی؛ چون جزء فعالیت اقتصادی نیست. زیرا تولید ناخالص ملی معیار رفاه است و این فعالیت‌ها میزان رفاه را مشخص نمی‌کند.
۳: کمک‌های بلاعوض (مانند انفاق و هدیه)؛ چون یک مرتبه در درآمدهای دارندگان آن لحاظ شده است.
ب) کالا و خدماتی که در بازار مبادله نمی‌شود اما در محاسبه تولید ناخالص ملی محاسبه می‌شود. مانند:
۱: خودمصرفی کشاورزان: مانند مرغ و خروس خانگی برای خودمصرفی یا سبزیجات و میوه‌های تولیدشده و مصرف‌شده توسط کشاورزان و غیره؛
۲: اجاره خانه‌های تحت استفاده مالک؛
۳: کارمزد احتسابی؛ بانک‌ها در مقابل ارائه خدمات مربوط به سپرده‌های دیداری کارمزدی دریافت نمی‌کنند، در عوض از محل وام دادن سپرده‌های جاری و دیداری درآمدی به صورت بهره دریافت می‌کنند. این درآمد کارمزد احتسابی نام دارد.
از آنجائی که این کارمزد احتسابی در روش ارزش افزوده (بعداً توضیح داده می‌شود) در محاسبه GNP درنظر گرفته می‌شود؛ اما در روش هزینه‌ای به دلیل آنکه صاحبان حساب‌ها، وجهی را بابت شاخص GDP چیست؟ کارمزد احتسابی پرداخت نکرده‌اند جزء هزینه‌ها محسوب نمی‌شود. بنابراین در محاسبه تولید ناخالص ملی از طریق ارزش افزوده کارمزد مزبور کسر می‌گردد.

۳ - روش‌های محاسبه

[ویرایش]
به سه روش می‌توان تولید ناخالص ملی را محاسبه نمود.

۳.۱ - مخارج یا هزینه‌ا‌ی


در این روش کل مخارج صرف‌شده روی کالاها و خدمات نهایی که توسط خانوار (C)، سرمایه‌گذاران (I)، دولت (G) و خریداران خارجی (EX- IM) انجام می‌شود، محاسبه می‌شود. GNP = C + I + G + EX - IM
که مخارج مصرفی بخش خانوار (C) شامل: مصرف کالاهای بادوام، مصرف کالاهای بی‌دوام، و مصرف خدمات می‌باشد و مخارج سرمایه‌گذاری (I) شامل: سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی شده (خرید، نصب، تعمیرات و تجهیزات اساسی ابزار تولید؛ ساخت و تعمیرات ساختمان مسکونی؛ تغییر در موجودی انبار) و سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی نشده (IUP) می‌باشد.

۳.۲ - درآمدی

در این روش مجموع درآمدهای عوامل اقتصادی که به شکل‌های مختلف اعم از دستمزد، سود، اجاره، بهره و غیره بدست می‌آید با یکدیگر جمع می‌گردد. بنابراین: GNP =سود + اجاره + بهره + دستمزد + حقوق و غیره. در رابطه فوق، سود از چهار جزء سود توزیع‌شده، سود توزیع‌نشده، مالیات بر سود شرکت‌ها و تغییرات در موجود انبار تشکیل شده است.

۳.۳ - ارزش افزوده


روش ارزش افزوده یعنی افزایش در ارزش پولی یک کالا بر اثر انجام یک کار یا خدمتی بر روی آن است که سبب تغییر کاربرد آن، بهبود کیفیت و یا تسهیل در مصرف آن می‌شود. به عبارت دیگر: GNP = ارزش مواد اولیه و کالاهای نیمه ساخته – ارزش فروش کالا.
توضیح روش ارزش افزوده در قالب مثال: فرض کنید یک کشاورز مازندرانی در اطراف مزرعه خود درختانی دارد که به طور طبیعی روییده است. این کشاورز درختان را به ارزش ۱۰۰۰ ریال (بدون انجام هیچ هزینه‌ای) به کارگاه نجاری می‌فروشد.
ارزش افزوده این مرحله ۱۰۰۰ ریال خواهد بود. کارگاه نجاری این درختان را قطع کرده و آنها را تبدیل به چوب‌ها برای ساخت صنایع دستی می‌نماید و آنها را به ارزش ۲۰۰۰ ریال به مغازه‌دار لوازم چوبی می‌فروشد. لذا ارزش افزوده این مرحله ۱۰۰۰ ریال خواهد بود.
مغازه‌دار لوازم چوبی این چوب‌ها را به شکل صنایع دستی درآورده و به مسافران بین راهی به ارزش ۲۸۰۰ ریال می‌فروشد. مسافران از آن کالا استفاده می‌کنند. در این صورت ارزش افزوده این مرحله ۸۰۰ ریال خواهد بود. حال اگر ارزش افزوده هر بخش را جمع نماییم ارزش افزوده کل فعالیت بدست می‌آید.

تولید ناخالص ملی

جمع ارزش افزوده =۸۰۰+ ۱۰۰۰+ ۱۰۰۰= ۲۸۰۰ ریال.

۴ - قیمت عوامل و قیمت بازار

[ویرایش]
ارزش افزوده هر بخش در حقیقت همان پرداختی به عوامل تولید آن مرحله مانند دستمزد کارگران، حقوق، اجاره، بهره و سود و غیره است. لذا کل ارزرش افزوده برابر جمع پرداختی به عوامل تولید است. به این روش از محاسبه تولید ناخالص ملی، تولید ناخالص ملی به قیمت عوامل (GNPF) گویند.

نکته‌ای که باید دقت نمود این است که این روش تنها به ارزش افزوده هر بخش توجه دارد؛ در حالی‌که کالا و خدمات تولید شده و مبادله شده در بازار مبادله می‌شوند و گاهی مواقع دولت‌ها مالیات غیرمستقیم بر روی این کالاها می‌بندند که در روش ارزش افزوده به آن توجه نمی‌شود. به همین خاطر قیمت کالا در بازار دقیقاً برابر با قیمت ارزش افزوده کالا نیست بلکه به قیمت بازاری کالا، خالص مالیات غیرمستقیم هم اضافه می‌گردد.
لذا در تولید ناخالص ملی به قیمت بازار (GNPM) داریم:
GNPM = GNPF + خالص مالیات غیرمستقیم
GDPF=کارمزد احتسابی - جمع ارزش افزوده‌ها
با توجه به اینکه سیستم‌های حکومتی هم اکنون بار حمایتی بیشتری را دربردارند، دولت‌ها در اعلام تولید ناخالص ملی مایلند از تولید ناخالص ملی به قیمت بازار که بزرگتر به نظر می‌رسد بهره ببرند.

۵ - درآمد عوامل تولید

عبارتند از ارزش کالا و خدمات تولید شده و مبادله شده در داخل مرزهای جغرافیایی یک کشور؛ به عبارت دیگر در این مفهوم فقط کالاها و خدماتی که توسط افراد آن کشور و در داخل مرزهای کشور صورت می‌گیرد مدنظر است.
بنابراین:
GDP = GNP – خالص درآمد عوامل تولید از خارج: درآمد عوامل تولید خارجی در کشور – درآمد عوامل تولید کشور در خارج = خالص درآمد عوامل تولید.
درآمد عوامل تولید کشور در خارج: مانند درآمد یک کارگر ایرانی که در کشور کویت کار می‌کنند بخشی از تولید ناخالص ملی را تشکیل می‌دهد اما جزو تولید ناخالص داخلی نیست.
درآمد عوامل تولید خارجی در کشور: مانند درآمد کویتی در دراخل خاک کشور جزو تولید ناخالص داخلی است اما جزو تولید ناخالص ملی نیست.

۶ - روش محاسبه در ایران

[ویرایش]
قبلا بیان شد که سه روش برای محاسبه GNP، GDP وجود دارد. اما در کشور ایران به جهت عدم‌اطلاعات کافی در مورد درآمدهای افراد جامعه، روش درآمدی قابل استفاده نیست. از طرف دیگر روش مخارج جهت تجزیه و تحلیل اقتصاد مهم است. همچنین روش ارزش افزوده هم به جای روش درآمدی قابل استفاده است.

۶.۱ - روش مخارجی

GDPM = مخارج مصرفی خصوصی + مخارج مصرفی دولتی + سرمایه‌گذاری دولتی در ساختمان + سرمایه‌گذاری دولتی در ماشین آلات + سرمایه‌گذاری خصوصی در ساختمان+ سرمایه‌گذاری خصوصی در ماشین آلات + تغییر در موجودی انبار اشتباهات + صادرات - واردات + اشتباهات آماری
GNPM = GDPM + خالص درآمد عوامل تولید از خارج.

۶.۲ - روش ارزش افزوده

GDPF = ارزش افزوده بخش کشاورزی + ارزش افزوده بخش نفت + ارزش افزوده بخش صنعت و معدن + ارزش افزوده بخش خدمات – کارمزد احتسابی + نتیجه رابطه مبادله بازرگانی
GNPM= GDPF + خالص مالیات غیرمستقیم + خالص درآمد عوامل تولید از خارج.

۶.۳ - روش درآمدی


روش درآمدی (برای کشورهایی که از روش درآمدی استفاده می‌کنند) GNPM= حقوق و دستمزد+ کمک‌های بابت بیمه اجتماعی+ درآمد مشاغل+ بهره خالص + درآمد اجاره‌ای اشخاص + سود شرکت‌ها + استهلاک + مالیات غیرمستقیم + پرداخت‌های نتقالی بنگاه‌ها + مازاد بنگاه‌های دولتی منهای یارانه + اشتباهات آماری
محدودیت‌های روش محاسبه GNP: GNP یک شاخص‌اندازه گیری رفاه است. اگر تولید ملی یک کشور افزایش یابد گفته می‌شود که رفاه آن کشور به طور متوسط زیاد شده است؛ اما به این معنا نیست که رفاه همه افراد جامعه زیاد شده باشد؛ برای همین بیان می‌کنند که این شاخص کامل نیست. برای اینکه شاخص کاملی بیان کنند، یک شاخص رفاهی تعریف می‌کنند که تابعی از تولید ناخالص و ضریب جینی است. (𝐺NP = f (Gini، GDP
ضریب جینی: یک عدداست که نشان‌دهنده‌ی توزیع درآمد افراد جامعه است. لذا وقتی می‌توان گفت رفاه یک جامعه زیاد افزایش یافته است که هم درآمد جامعه زیاد شده باشد، هم درآمد به طور متناسب بین همه اقشار تقسیم شده است.


بسیاری از کالاها را در نظر نمی‌گیرد: چنانچه گفته شد بسیاری از کالاها در اقتصاد تولید می‌شوند و به مصرف می‌رسند اما در تولید ناخالص ملی محاسبه نمی‌شوند. مانند فعالیت‌های خانم‌های خانه‌دار و غیره.
استفاده از GNP در مقایسه‌های بین‌المللی باید با احتیاط انجام گیرد. امروزه این شاخص برای بررسی و مقایسه سطوح زندگی و یا میزان پیشرفت اقتصادی کشورهای مختلف بکار می‌رود. اما حساب‌های ملی کشورهای مختلف از نظر شمول با یکدیگر متفاوتند.
مثلاً در کشوری که روش‌های سنتی متداول است، ممکن است بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی که در خانوارها انجام می‌گیرد چون در بازار مبادله نمی‌شوند در حساب‌های ملی نیز به حساب نیایند. اما در جوامع پیشرفته‌تر که این‌گونه فعالیت‌ها از طریق بازار انجام می‌شود و بنابراین در تولید ناخالص ملی آنها لحاظ می‌شود.
اقصاد زیرزمینی، منظور مجموعه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی است که توسط دولت ثبت و گزارش نمی‌شود. مبادلات بازار سیاه، قاچاق و غیره نمونه‌ایی از اقتصاد زیرزمینی است.
تولید ناخالص ملی هزینه‌های زیست محیطی مانند جرم و جنایت و کج‌روی‌های اجتماعی را در نظر نمی‌گیرد، گرچه هزینه‌هایی که در این خصوص پرداخت می‌شود در محاسبه تولید ناخالص ملی لحاظ می‌شود، اما ترکیب و میزان این هزینه‌ها در مقایسه‌های بین‌المللی حائز اهمیت می‌باشد.

GNP تغییرات کیفی کالاها را منعکس نمی‌کند. برخی از افزایش قیمت‌ها ممکن است به علت ارتقاء کیفی باشد. اما نمی‌توان ارتقاء کیفی را از افزایش قیمت‌ها جدا کرد و از GDP کسر نمود.

۷ - انواع

[ویرایش]
انوع تولید ناخالص ملی اسمی و حقیقی عبارت است از:

۷.۱ - حقیقی

در بررسی روند تولید ناخالص ملی، یکی از سالهایی که کشور در آن از لحاظ بیکاری، تورم و تولید، وضعیت خوبی دارد را به عنوان سال پایه انتخاب می‌کنند. اگر در دوره‌ای، تولید ناخالص ملی با قیمتهای همان سال مورد نظر (قیمت جاری) بررسی گردد، به آن تولید ناخالص ملی اسمی گفته می‌شود و اگر تولید ناخالص ملی را بر حسب قیمتهای سال پایه‌اندازه‌گیری نمایند به آن تولید ناخالص حقیقی گویند.

۷.۲ - اسمی


برای بررسی روند رشد باید از تولید ناخالص حقیقی استفاده نمود؛ زیرا ممکن است در یک سال تولید ناخالص ملی نسبت به سال گذشته ۱۵ درصد رشد داشته باشد اما همه این رشد به جای افزایش فیزیکی تولید کالاها و خدمات، بر اثر تورم باشد و حتی شاید تولید فیزیکی کمتر از سال گذشته باشد. برای فهم آن باید از تولید ناخالص ملی حقیقی (با قیمت‌های ثابت) استفاده کرد.

[۱۲] دورنبوش، رودیگر و استنلی فیشر، اقتصاد کلان، یدالله دادگر و محمدرضا منجذب، تهران، البرز، ۱۳۷۵، ص۵۹.


از تقسیم GNP اسمی به GNP حقیقی، شاخص ضمنی تعدیل‌کننده GNP (Implicit Deflator) بدست می‌آید. این شاخص در تحلیل تعیین درآمد، نقش فوق‌العاده مهمی ایفا می‌کند.

تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی

در مقالات قبلی در مورد عوامل کلان موثر در تحلیل بنیادی صحبت کردیم. به طور کلی عوامل اقتصادی و سیاسی متعددی می‌توانند بر وضعیت اقتصادی یک کشور و به تبع آن بازار سرمایه آن کشور اثر بگذارند. هر چه قدر که این عوامل در راستای افزایش تولید و بهره‌‌وری باشند، وضعیت صنایع مختلف نیز بهتر بوده و سرمایه‌گذاری در بازار سهام با بازدهی بالاتری همراه خواهد بود. از آن جا که تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی به عنوان دو متغیر مهم در اقتصاد کشورها شناخته می‌شوند، در این مقاله قصد داریم که به معرفی این دو متغیر مهم و شباهت‌ها و تفاوت‌های بینشان بپردازیم.

تولید ناخالص به چه معناست؟!

“تولید ناخالص” در لغت به معنای مجموع ارزش محصولات و خدمات نهایی (بدون در نظر گرفتن استهلاک و مالیات‌) در یک واحد یا مجموعه اقتصادی است. در اقتصاد کلان تولید ناخالص به عنوان معیاری برای رشد اقتصادی کشورها در نظر گرفته می‌شود. در واقع به مجموع ارزش کالاهای تولید شده و همچنین خدمات ارائه شده در طی یک دوره معین (معمولا یک ساله) تولید ناخالص می‌گویند.

معمولا مفهوم تولید (درآمد) ناخالص در برابر تولید (درآمد) خالص قرار می‌گیرد. لذا تولید خالص را می‌توان با کسر کردن استهلاک کالاها و دارایی‌های سرمایه‌ای از تولید ناخالص به دست آورد.

استهلاک – تولید (درآمد ناخالص) = تولید (درآمد) خالص

به طور کلی تولید ناخالص را به دو شیوه بیان می‌کنند:

تولید ناخالص داخلی (GDP)
تولید ناخالص ملی (GNP)

تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product)

در میان معیارهای اقتصادی، تولید ناخالص داخلی یا همان GDP، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این شاخص نه تنها برای مقایسه و بررسی عملکرد اقتصاد یک کشور، بلکه برای محاسبه و تجزیه و تحلیل سایر شاخصه‌های اقتصادی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در یک تعریف کلی “به کل ارزش (ریالی) محصولات نهایی تولید شده توسط واحدهای اقتصادی مقیم کشور در یک بازه زمانی مشخص (معمولا یک ساله)، تولید ناخالص داخلی می‌گویند.”

در این تعریف لازم است به دو عبارت “مقیم کشور” و “محصولات نهایی” دقت کنید.

منظور از واحدهای اقتصادی مقیم کشور این است که در محاسبه GDP، تنها تولیدات واحدهایی که در داخل کشور فعالیت می‌کنند باید لحاظ شود. لذا تولیدات ناشی از سرمایه‌گذاری‌های خارجی و مشابه آن، در این تعریف نمی‌گنجد.

محاسبه تولید ناخالص داخلی با استفاده از روش تولید (Production Method)

در هنگام تولید یک کالا مثل نان، مراحل مختلفی اعم از کاشت گندم، تولید آرد و نهایتا تهیه نان انجام می‌شود. در محاسبه GDP تنها ارزش کالای نهایی (یعنی نان) در نظر گرفته شده، و ارزش کالاهای واسط مثل آرد و گندم در محاسبات لحاظ نمی‌شوند. در واقع از آن جا که ارزش کالاهای واسط مثل گندم و آرد در هنگام فرآیند تولید در قیمت نهایی نان لحاظ شده است، دیگر نیازی به محاسبه مجدد ارزش آن‌ها نبوده و تنها ارزش کالای نهایی مورد استفاده باید در نظر گرفته شود.

روش‌های محاسبه تولید ناخالص داخلی

محاسبات به روش قیمت ثابت

اگر قیمت هر نان را ۲۰۰۰ ریال فرض کنیم، و تعداد ۱۰۰۰ قرص نان در دوره یک ساله تولید شود، کل تولید ناخالص داخلی برابر با ۲ میلیون ریال خواهد بود. حال در صورتی که در سال بعد قیمت قرص نان با ۵۰% افزایش به ۳۰۰۰ ریال برسد، عدد GDP نیز به ۳ میلیون ریال خواهد رسید. در واقع در این حالت عدد GDP به لحاظ ریالی افزایش یافته است، اما میزان واقعی تولید همچنان همان ۱۰۰۰ قرص نان ثابت باقی مانده!

در مثال بالا مشاهده کردیم که رشد GDP به دلیل افزایش مقدار تولید نبوده، بلکه به دلیل افزایش قیمت کالاها ایجاد شده است. اگر بخواهیم اثر افزایش قیمت را حذف کنیم، GDP ثابت خواهد بود. به فرآیند حذف اثر تغییرات قیمت، روش قیمت ثابت می‌گویند. آن چه که در اقتصاد کشورها نیز به عنوان یک معیار قابل اتکا شناخته می‌شود، بر اساس روش قیمت ثابت استوار است. بنابراین وقتی در اخبار و جراید گفته می‌شود که مثلا در برنامه پنجم توسعه رشد تولید ناخالص داخلی به میزان ۵% هدف‌گذاری شده است، منظور همان رشد بر اساس محاسبات به روش قیمت ثابت است.

روش‌های محاسبه تولید ناخالص داخلی

به طور کلی سه روش برای محاسبه GDP یک کشور استفاده می‌شود:

۱- روش تولید (Production Method) :

به روشی که تا این جا در مورد آن توضیح داده شد، یعنی مجموع ارزش نهایی محصولات و خدمات در یک دوره زمانی معین، روش تولید می‌گویند. در کشور ما از روش تولید به عنوان روش اصلی محاسبه GDP استفاده می‌شود.

۲- روش هرینه نهایی (Expenditure Mehod) :

در این روش با جمع هزینه‌های نهایی واحدهای اقتصادی، تولید ناخالص داخلی برآورد می‌شود. در واقع کل محصولات تولیدی در کشور یا به مصرف می‌رسند، یا سرمای‌گذاری می‌شوند و یا به سایر کشورها صادر می‌گردند. از کسر رقم واردات از مجموع این این سه پارامتر، می‌توان GDP را محاسبه کرد. رقم به دست آمده در روش هزینه نهایی باید تقریبا برابر با عدد محاسبه شده در روش تولید باشد.

واردات – صادرات + سرمایه‌گذاری‌ها + محصولات مصرفی بخش دولتی و خصوصی = تولید ناخالص داخلی

البته توجه کنید که تولید ناخالص داخلی محاسبه شده از این روش به قیمت بازار بوده و به اندازه مالیات بر تولید و واردات با روش اول تفاوت دارد. به عبارت دیگر:

مالیات بر تولید و واردات + تولید ناخالص داخلی به روش تولید (قیمت پایه) = تولید ناخالص داخلی به روش هزینه نهایی (قیمت بازار)
۳- روش سهم عوامل تولید (Factor Incomes Method) :

در این روش سهم یا در واقع درآمد هر یک از عوامل در فرآیند تولید لحاظ می‌شود. در واقع با جمع خدمات پرداختی به کارکنان و مازاد عملیات ناخالص شامل سود عملیاتی، خالص بهره پرداختی، اجاره منابع طبیعی و استهلاک تولید ناخالص داخلی با روش سهم عوامل تولید محاسبه خواهد شد. پس داریم:

خدمات پرداختی به کارکنان + سود عملیاتی + خالص بهره پرداختی + اجاره منابع طبیعی + استهلاک= تولید ناخالص داخلی با روش سهم عوامل تولید

تولید ناخالص ملی (Gross National Product)

در تعریف GDP گفتیم که تنها محصولات نهایی تولید شده در داخل کشور در آن گنجانده شده است. اما تولید ناخالص ملی (GNP) علاوه بر محصولات تولید شده در داخل کشور، خالص محصولات و خدمات تولید شده در خارج از کشور را نیز شامل می‌شود. برای مثال اگر یک شرکت ایرانی در کشورهای همسایه سرمایه‌گذاری کرده باشد، درآمد حاصل از این سرمایه‌گذاری‌ها در تولید ناخالص ملی لحاظ شده اما در تولید ناخالص داخلی لحاظ نخواهد شد.

پس طبق فرمول خواهیم داشت :

خالص درآمد عوامل خارج از کشور + تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار = تولید (درآمد) ناخالص ملی

سرانه تولید ناخالص داخلی کشورها در سال 2014

سرانه GDP کشورها در سال ۲۰۱۴

تولید ناخالص سرانه و تولید (درآمد) خالص سرانه

برای به دست آوردن تولید ناخالص سرانه و تولید (درآمد) خالص سرانه نیز کافیست رقم تولید ناخالص و درآمد خالص را بر جمعیت کشور تقسیم کنیم.

چکیده مطلب :

تولید ناخالصی داخلی از این جهت که پارامترهای اقتصادی دیگری نظیر تولید ناخالص سرانه، تولید ناخالص ملی، تولید (درآمد) خالص ملی و تولید (درآمد) خالص سرانه از طریق آن محاسبه می‌شود، بسیار حائز اهمیت است. در این مقاله علاوه بر آشنایی با مفاهیم کاربردی و مهمی نظیر تولید ناخالص داخلی، تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه و… به روش‌های محاسبه آن‌ها نیز پرداختیم. آگاهی از این تعاریف قطعا می‌تواند برای رسیدن به درک بهتر از اقتصاد کلان و وضعیت کلی سرمایه‌گذاری در کشور ما کمک کند. همچنین لازم است بدانید که استفاده از عدد GDP به عنوان شاخص توسعه اقتصادی کشورها نسبت به GNP معمول‌تر است.

تولید ناخالص داخلی GDP

تولید ناخالص داخلی GDP یا (Gross Domestic Product) عبارت است از ارزش محصولات تولید‌شده و خدمات ارائه‌شده در بازار در داخل مرزهای یک کشور در یک بازه زمانی مشخص. این شاخص به عنوان یک معیار اندازه‌گیری وسیع برای تولیدات داخلی، می‌تواند برای ارزیابی سلامت اقتصادی کشورها نیز مورد استفاده قرار بگیرد.

اگرچه شاخص GDP معمولا به صورت سالانه محاسبه می‌شود، برخی اوقات نیز به صورت فصلی ارائه می‌شود. به عنوان مثال در آمریکا، دولت تخمین مقدار GDP سالانه را به صورت فصلی و سالانه ارائه می‌دهد. داده‌هایی که در این گزارش ارائه می‌شوند اعداد حقیقی تغییرات قیمت را نشان می‌دهند، بنابراین می‌توانند نشان‌دهنده تورم خالص باشند.

مفهوم تولید ناخالص داخلی

در محاسبه شاخص GDP مصارف خصوصی و عمومی کشور، هزینه‌های دولتی، سرمایه‌گذاری‌ها، به همراه خزانه‌های خصوصی، هزینه‌های ساخت و ساز و تمام جریان سرمایه در کشور در نظر گرفته می‌شوند. در حین این محاسبات، صادرات بر ارزش GDP می‌افزایند و واردات از آن کم می‌شوند.

از میان تمام المان‌هایی که تولید ناخالص داخلی یک کشور را تشکیل می‌دهند، جریان سرمایه در کشور اهمیت بسیار زیادی دارد. زمانی که یک کشور محصول یا خدماتی را به کشورهای دیگر می‌فروشد، از آن کسب درآمد کرده است. و زمانی که میزان صادرات از واردات یک کشور بیشتر شود، می‌توان گفت که این کشور صادرات مازاد دارد.
از طرفی دیگر، اگر میزان مصرف خدمات و محصولات خارجی از صادرات یک کشور بیشتر باشد، این کشور دچار واردات مازاد شده است. در این شرایط، شاخص GDP کشور کاهش پیدا می‌کند.

تولید ناخالص داخلی GDP

شاخص GDP می‌تواند به صورت اسمی و واقعی محاسبه شود. که مورد دوم نشان‌دهنده تورم است به طور کلی، استفاده از شاخص حقیقی GDP روش بهتری برای ارزیابی عملکرد اقتصادی در طولانی‌مدت است.

به عنوان مثال، کشوری خیالی را فرض کنید که تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۱۲ برابر با ۱۰۰ میلیارد دلار بوده است. تا سال ۲۰۲۲، شاخص اسمی GDP در این کشور به ۱۵۰ میلیارد دلار رسیده است. در همین مدت زمان، قیمت‌ها نیز ۱۰۰٪ افزایش یافته اند. در این مثال، اگر تنها شاخص اسمی GDP را مد نظر قرار دهید، عملکرد اقتصادی خوبی را مشاهده می‌کنید. در صورتی که، شاخص حقیقی GDP برابر با ۷۵ میلیارد دلار بوده است، که مشخص می‌کند در واقع عملکرد اقتصادی این کشور رو به افول بوده است.

انواع شاخص تولید ناخالص داخلی

شاخص GDP می‌تواند به روش‌های مختلفی ارائه شود، که هرکدام اطلاعات متفاوتی را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهند.

شاخص اسمی GDP

در محاسبه شاخص اسمی GDP یا (nominal GDP) از قیمت‌های کنونی در یک اقتصاد استفاده می‌شود. به عبارتی دیگر، این شاخص تاثیر تورم و سرعت افزایش قیمت محصولات و خدمات را در نظر می‌گیرد، که سبب می‌شود مقدار آن افزایش پیدا کند.

تمام محصولات و خدماتی که در محاسبه شاخص GDP اسمی از آن استفاده می‌شود، در سال گذشته فروخته شده اند. شاخص GDP اسمی برای کشورهای گوناگون با ارز محلی یا با دلار آمریکا محاسبه می‌شود، تا بتوان این شاخص را برای کشورهای مختلف با یکدیگر مقایسه کرد.

شاخص GDP اسمی زمانی استفاده می‌شود که بخواهیم عملکرد اقتصادی را در فصل‌های یک سال با یکدیگر مقایسه کنیم. از طرفی دیگر، اگر بخواهیم عملکرد اقتصادی را در بازه‌های دوساله یا بیشتر ارزیابی کنیم، از شاخص GDP واقعی یا (Real GDP) استفاده می‌کنیم. به دلیل این که شاخص GDP حقیقی بدون در نظر گرفتن تاثیر تورم محاسبه می‌شود، این امکان را فراهم می‌کند که تمرکز تنها به روی حجم محصولات و خدمات منعطف شود.

شاخص GDP واقعی

شاخص GDP واقعی عبارت است از شاخص تولید ناخالص داخلی یک کشور که بدون در نظر گرفتن تورم محاسبه شده است. این شاخص تنها نشان‌دهنده حجم محصولات و خدمات فروخته‌شده در یک اقتصاد را در مدت زمان یک سال نشان می‌دهد. در این محاسبات، قیمت‌ محصولات و خدمات در طول بازه یکساله ثابت در نظر گرفته می‌شود، تا تاثیر تورم از آن به طور کامل حذف شود. از آنجایی که شاخص تولید ناخالص داخلی بر اساس ارزش نقدی محصولات و خدمات محاسبه می‌شود، می‌تواند از تورم تاثیرپذیر باشد.

اگر قیمت‌ها در یک کشور در حال افزایش باشند، طبیعتا مقدار شاخص GDP در آن کشور افزایش پیدا می‌کند. اما این افزایش لزوما به معنی افزایش مقدار محصولات و خدمات ارائه‌شده نیست. به همین سبب، تنها با نگاه کردن به شاخص GDP اسمی یک کشور نمی‌توان وضعیت اقتصادی آن کشور را به طور جامع ارزیابی کرد، چرا که ممکن است افزایش یا کاهش این شاخص به دلیل افزایش یا کاهش قیمت محصولات و خدمات باشد.

اقتصاددانان از روش‌هایی برای تعدیل تاثیر تورم در شاخص GDP استفاده می‌کنند. آن‌ها برای محاسبه GDP، قیمت‌های یک سال را به عنوان قیمت‌های مبنا در نظر می‌گیرند، و با استفاده از همان قیمت‌ها به محاسبه GDP اقدام می‌کنند. با استفاده از این روش، می‌توان ارقام یک سال برای یک کشور را با سالی دیگر مقایسه کرد، و وضعیت اقتصادی آن کشور را ارزیابی نمود.

برای محاسبه‌ی شاخص تولید ناخالص داخلی GDP، از ابزاری به نام GDP price deflator استفاده می‌کنند، که در واقع نشان‌دهنده قیمت‌های کنونی با قیمت‌ها در سال مبنا است. به عنوان مثال، اگر قیمت‌ها از سال مبنا ۵٪ افزایش پیدا کرده باشند، آن‌گاه ابزار deflator مقدار ۱.۰۵ را نشان می‌دهد. شاخص GDP اسمی به این مقدار تقسیم می‌شود و GDP واقعی را حاصل می‌کند. شاخص GDP اسمی معمولا بیشتر از GDP واقعی است، چرا که تورم معمولا رو به افزایش است.

شاخص GDP واقعی نشان‌دهنده تغییرات در ارزش بازار یک کشور است، به همین جهت تغییرات در آن از یک سال تا سال دیگر بسیار کم است. اگر فاصله‌ی شاخص‌های GDP اسمی و واقعی در یک کشور زیاد باشد، بدین معنی است که اقتصاد کشور دچار تورم شدیدی است.

سرانه تولید ناخالص داخلی

سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP per capita) معیاری برای اندازه‌گیری تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر در یک کشور است. این مقدار نشان‌دهنده خروجی و درآمد یک شخص در یک اقتصاد است، که می‌تواند شاخص خوبی برای اندازه‌گیری سودمندی هر شخص و استانداردهای متوسط زندگی است. سرانه تولیدات ناخاصل داخلی می‌تواند به صورت اسمی، واقعی و به صورت قدرت خرید (purchasing power parity) گزارش شود.

به کلامی ساده، سرانه تولیدات ناخاصل داخلی نشان‌دهنده این است که سهم هرکس از پیشرفت‌های اقتصادی چقدر است. این شاخص همچنین می‌تواند معیاری برای اندازه‌گیری ثروت کلی کشور باشد.

سرانه تولید ناخالص داخلی معمولا به همراه دیگر معیارهای GDP مورد استفاده قرار می‌گیرد. اقتصاددانان از این معیار برای ارزیابی میزان بهره‌وری کشورها استفاده می‌کنند. سرانه تولید ناخالص داخلی علاوه بر میزان تولیدات، تعداد جمعیت کشور را نیز در نظر می‌گیرد.

به عنوان مثال، اگر سرانه شاخص تولید ناخالص داخلی یک کشور رو به افزایش باشد، در حالی که جمعیت آن کشور ثابت باقی مانده است، می‌تواند نشان‌دهنده تاثیر پیشرفت فناوری باشد.

نرخ رشد شاخص GDP

نرخ رشد شاخص GDP، میزان رشد را به صورت سالانه یا فصلی گزارش می‌دهد. از این گزارش می‌توان برای ارزیابی سرعت رشد اقتصادی کشورها استفاده کرد. این گزارش معمولا به صورت درصدی بیان می‌شود، و به صورت گسترده‌ای توسط سیاست‌گذاران مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد. سیاست‌گذاران با استفاده از این شاخص می‌توانند میزان تورم و نرخ بیکاری را تشخیص دهند.

اگر نرخ رشد شاخص GDP صعودی باشد، می‌تواند به معنی این باشد که فشار اقتصادی افزایش پیدا کرده و بانک مرکزی به دنبال افزایش نرخ بهره خواهد بود. در عوض، اگر شاخص GDP رشد منفی داشته باشد، یعنی کشور در رکود اقتصادی به سر می‌برد. در این حین، کاهش نرخ بهره و بسته‌های حمایتی می‌توانند مفید واقع شوند.

تولید ناخالص داخلی GDP

شاخص GDP و قدرت خرید

اگرچه شاخص قدرت خرید مستقیما معیاری از تولید ناخالص داخلی نیست، اقتصاددانان با مطالعه آن می‌توانند به ارقامی همچون هزینه زندگی دست پیدا کنند، تا با استفاده از آن درآمد حقیقی افراد و استانداردهای زندگی آنان را مورد تحقیق و بررسی قرار دهند.

تعدیل‌هایی که در محاسبه شاخص GDP استفاده می‌شوند

شماری از تعدیلات می‌توانند برای محاسبه شاخص GDP استفاده شوند، تا کارایی این شاخص در اقتصاد بیشتر شود. برای اقتصاددانان، شاخص GDP یک کشور برابر است با اندازه اقتصاد آن کشور. اما این شاخص در رابطه با استاندارد زندگی در آن کشور اطلاعات چندانی در اختیار قرار نمی‌دهد. دلیل آن نیز این است که تراکم جمعیت و هزینه زندگی در همه جای دنیا یکسان نیست.

به عنوان مثال، مقایسه شاخص GDP اسمی چین با شاخص GDP ایرلند اطلاعات معنی‌داری در رابطه با استانداردهای زندگی در این دو کشور، در اختیار ما قرار نخواهد داد. چرا که جمعیت کشور چین ۳۰۰ برابر جمعیت کشور ایرلند است.

برای رفع چنین مشکلی، اقتصاددانان و تحلیلگران آماری سرانه شاخص تولید ناخالص داخلی GDP را بین کشورهای مختلف مقایسه می‌کنند. سرانه شاخص تولید ناخالص داخلی، با تقسیم GDP بر جمعیت آن کشور به دست می‌آید. این معیار می‌تواند برای ارزیابی استانداردهای زندگی در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. البته این معیار همچنان بی‌نقص نیست.

فرض کنید سرانه تولید ناخالص داخلی در چین برابر با ۱۵۰۰ دلار آمریکا باشد، در حالی که این مقدار در ایرلند برابر با ۱۵،۰۰۰ دلار آمریکا است. این لزوما بدین معنی نیست که کیفیت زندگی یک شخص ایرلندی ۱۰ برابر یک شهروند چینی است. مشکلی که شاخص سرانه تولید ناخالص داخلی دارد، این است که هزینه‌های زندگی افراد در کشورهای گوناگون را گزارش نمی‌کند.

شاخص قدرت خرید از این جهت می‌تواند برای حل این مشکل مفید واقع شود. با استفاده از این شاخص می‌توان مقدار محصولات یا خدماتی که می‌توان با استفاده از ارز محلی یک کشور در آن کشور تهیه کرد اندازه‌گیری می‌شود.

شاخص سرانه GDP حقیقی، که برای محاسبه قدرت خرید تعدیل شده باشد، می‌تواند درآمد حقیقی را که معیاری برای سنجش سلامت اقتصاد کشور است، اندازه‌گیری کند. ممکن است یک شخص در ایرلند سالانه ۱۰۰،۰۰۰ دلار آمریکا درآمد داشته باشد، در حالی که درآمد یک فرد متوسط در چین برابر با ۵۰،۰۰۰ دلار آمریکا است. در نگاه اول، شهروند ایرلندی شرایط زندگی بهتری نسبت به شهروند چینی دارد. اما اگر هزینه تهیه مسکن، غذا، پوشاک و دیگر لوازم زندگی در ایرلند سه‌برابر چین باشد، در این صورت شهروند چینی درآمد حقیقی بیشتری دارد.

نحوه استفاده از داده‌های GDP

اکثر کشورها داده‌های GDP را به صورت ماهانه یا فصلی منتشر می‌کنند. در ایالات متحده آمریکا، اداره تحلیل اقتصادی (BEA) چهار هفته بعد از اتمام فصل، نسخه‌ای از این گزارش را به صورت زودهنگام منتشر می‌کند و گزارش نهایی را نیز سه ماه پس از اتمام فصل منتشر می‌کند. گزارشاتی که اداره BEA منتشر می‌کنند، بسیار جامع بوده و حاوی جزئیات زیادی هستند. این گزارشات اقتصاددانان و سرمایه‌گذاران را قادر می‌سازند که اطلاعات زیادی از جوانب گوناگون اقتصاد کشور کسب کنند.

تاثیری که گزارش GDP به روی بازار می‌گذارد عموما محدود است، چرا که این شاخص یک شاخص پیشرو نیست، و تغییرات گذشته را منعکس می‌کند. فاصله زمانی زیادی میان اتمام هر فصل و انتشار داده‌های GDP مربوط به آن فصل وجود دارد. به این حال، در صورتی که داده‌های منتشر‌شده با داده‌های مورد انتظار متفاوت باشند، شاخص تولید ناخالص داخلی GDP می‌تواند تاثیرات زیادی به روی بازار داشته باشد.

به دلیل این که شاخص GDP معیاری برای ارزیابی سلامت اقتصادی کشورها است، کسب‌وکارها می‌توانند از این شاخص برای مدیریت استراتژی‌های خود استفاده کنند. عوامل دولتی، مانند فدرال در ایالات متحده آمریکا، می‌توانند از نرخ رشد و دیگر داده‌هایی که GDP ارائه می‌دهد برای تعیین سیاست‌های مالی استفاده کنند.

اگر نرخ رشد اقتصادی کشور رو به کاهش باشد، ممکن است سیاست‌گذاران به وضع سیاست‌های مالی انبساطی روی آورند، تا اقتصاد را حمایت کنند. از طرفی دیگر اگر وضعیت رشد اقتصادی شاخص GDP چیست؟ مساعد باشد، سیاست‌گذاران می‌توانند با اتخاذ سیاست‌های مناسب از وقوع تورم جلوگیری کنند.

شاخص GDP حقیقی بیشترین اطلاعات را در رابطه با وضعیت سلامت اقتصاد کشور به ما می‌دهد. این شاخص به صورت گسترده‌ای توسط اقتصاددانان، تحلیل‌گران، سرمایه‌گذاران و سیاست‌گذاران مطالعه می‌شود. انتشار نسخه زودهنگام شاخص GDP همواره تاثیراتی را به روی بازارهای مالی از جمله بازار تبادل ارزهای خارجی می‌گذارد. البته همانطور که بالاتر نیز اشاره شد، این تاثیرات می‌تواند خیلی محدود باشد.

شاخص GDP و سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاران همواره به شاخص GDP توجه دارند، چرا که این شاخص چهارچوبی برای تصمیم‌گیری‌های معاملاتی ایجاد می‌کند. داده‌های مربوط به سود شرکت‌ها و موجودی کمپانی‌ها، می‌تواند منبع اطلاعات خوبی برای سرمایه‌گذاران در بازار سهام به حساب آید. هر دو این داده‌ها نشان‌دهنده رشد کمپانی‌ها در طول بازه زمانی مورد مطالعه هستند.

مقایسه نرخ رشد تولید ناخالص داخلی دو کشور می‌تواند سرمایه‌گذاران را راهنمایی کند. سرمایه‌گذاران می‌توانند با انجام چنین مقایسه‌هایی متوجه شوند که کدام کشور اقتصاد رو به پیشرفتی دارد، و دارایی‌های خود را در آن سرمایه‌گذاری کنند.

یکی از معیارهای جذابی که سرمایه‌گذاران می‌توانند با استفاده از آن بازار سهام را ارزیابی کنند عبارت است از نسبت مارکت کپ به GDP، و تبدیل آن به درصد. نزدیک‌ترین معیار به این معیار در بازار سهام عبارت است از نسبت ارزش کل بازار به فروش (یا سود)، که اگر بر حسب سهم ارائه شود، همان نسبت قیمت به فروش (price-to-sales ratio) است.

همانگونه که سهام در بخش‌های مختلف با نسبت‌های قیمت به فروش گوناگون معامله می‌شوند، کشورهای گوناگون نیز حاوی نسبت مارکت کپ به تولید ناخالص داخلی (market-cap-to-GDP ratio) مختلف هستند. به عنوان مثال، آمریکا در سال ۲۰۲۰ دارای نسبت مارکت کپ به تولید ناخالص داخلی 195٪، در حالی که این عدد در چین و هنگ‌کنگ به ترتیب برابر با 83٪ و 1796٪ بود.

البته کارایی این نسبت زمانی مشخص می‌شود که با داده‌های قبلی مقایسه شود. به عنوان مثال، نسبت مارکت کپ به GDP در آمریکا در سال ۲۰۰۶ برابر با 142٪ بود، و تا پایان سال ۲۰۰۸ به 79٪ کاهش پیدا کرد. چنین مقایسه‌هایی می‌توانند به عنوان معیاری برای سنجش ارزش بازار سهام یک کشور مورد استفاده قرار بگیرند.

بزرگترین عیب این اطلاعات، عدم انتشار به موقع آن است. سرمایه‌گذاران تنها یک بار در فصل به چنین داده‌هایی دسترسی دارند، و تجدید نظرها می‌توانند آن قدری بزرگ باشند که تغییرات GDP را تحت تاثیرات چشمگیری قرار دهند.

تاریخچه شاخص GDP

مفهوم شاخص تولید ناخالص داخلی برای اولین بار در سال ۱۹۳۷ در کنگره ایالات متحده آمریکا، در جواب دوران رکود این کشور مطرح شد. این شاخص توسط سیمون کونزنتس (Simon Kunznets) که یک اقتصاددان در اداره تحقیقات آماری آمریکا بود، پایه‌گذاری شد.

در آن زمان، برجسته‌ترین معیار برای ارزیابی اقتصادی شاخص GNP بود. پس از کنفرانس برتون وودز (Bretton Woods) در سال ۱۹۴۴، شاخص GDP به طور گسترده‌ای برای ارزیابی وضعیت اقتصادی کشور انتخاب شد. البته ایالات متحده آمریکا تا سال ۱۹۹۱ از شاخص GNP به عنوان اصلی‌ترین شاخص استفاده می‌کرد.

در ابتدای دهه ۵۰ میلادی برخی از اقتصاددانان و سیاستگذاران به انتقاد علیه شاخص تولید ناخالص داخلی پرداختند. به عنوان مثال، پذیرش GDP به عنوان اصلی‌ترین شاخص برای تشخیص عملکرد اقتصادی کشورها مورد سوال بود، چرا که این شاخص هیچ قابلیتی در ارزیابی سطح خوشحالی، عدالت و دیگر عوامل اجتماعی نداشت. به عبارتی دیگر، این انتقادات سبب جلب توجهات به تفاوت‌های موجود بین پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی شد.

با این حال، اکثر مسئولین همچون آرتور اکون (Arthut Okun)، اقتصاددان دوران ریاست جمهوری کندی، بر این باور بود که شاخص GDP می‌تواند به عنوان اصلی‌ترین معیار برای ارزیابی سلامت اقتصادی یک کشور مورد استفاده قرار بگیرد. این استدلال به این پشتوانه مطرح شد که، هر افزایش در شاخص GDP منجر به کاهش بیکاری در کشور می‌شود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.